غادر
معنی کلمه غادر در فرهنگ معین
معنی کلمه غادر در فرهنگ عمید
۲. بی وفا، عهدشکن.
معنی کلمه غادر در فرهنگ فارسی
( سم ) غدر کننده بیوفا جمع : غادرین .
جملاتی از کاربرد کلمه غادر
فکم غادرت فیها من حسان و کم و دعت فیها من ملاح
زن سوگند بخورد و هادی از او پیمانی استوار نیز بگرفت و سپس بیرون شد و کس به نزد برادرش هارون فرستاد و سوگندش بداد که پس از او با «غادر» به خلوت منشیند. از وی نیز چنان پیمانی بگرفت.
غادر الحب صحبةالاحباب فارقالخل عشرة الخلان
و ما ضاء ذاک البدر الا لاهله و غادرکم انواره فضللتم
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة اذا سمعها العاصون نسوا زلّتهم فی جنب رحمته و اذا سمعها العابدون نسوا صولتهم فی جنب الهیّته، کلمة من سمعها ما غادرت له شغلا الّا کفته. و لا امرا الّا اصلحته و لا ذنبا الّا غفرته و لا اربا الّا قضته.
و بباید شناخت که عقوبت غادران زود نازل گردد، و سوگند دروغ قواعد عمر و اساس زندگانی زود با خلل کند، و زبان نبوت بدین دقیقه اشارت کند که:الیمین الغعموس تدع الدیار بلافع. و آن کس که بتواضع و تضرع مقدمات آزار فرو نتواند گذاشت و در عفو و تجاوز پیشدستی و مبادرت نتواند نمود از پیرایه نیکونامی عاطل گردد و در پیش مردان سرافگنده ماند.
اکنون روم و این حدیث برایشان عرض کنم. اگر ایشان مسلمان شوند من با ایشانم و همه را پیش تو آرم. این بگفت، و بیرون شد، و رسول خدا پیش از آن با یاران گفته بود که: «یدخل علیکم رجل من ربیعة یتکلم بلسان شیطان»، و آن ساعت که بیرون شد، رسول (ص) گفت: «لقد دخل بوجه کافر، و خرج بعقبی غادر، و ما الرجل بمسلم».
فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ هل غادر شیئا او احتوی علی زیادة ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ اظهار جزاء علیه.
به پیمان شکنی، برادرم را همسر گزیدی، کسی که تو را غادر نامید، چه نیک نامید
دمش نافخ نفخه روح قدسی هم از اوست عیسی هم از اوست غادر