غابه

معنی کلمه غابه در لغت نامه دهخدا

( غابة ) غابة. [ ب َ ] ( ع اِ ) زمین پست هموار. || گروه مردمان. || نیزه دراز یا نیزه لرزان. || بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده ، یقال : لیث غابة. ج ، غاب و غابات. اَجَمه. مرغزار. نیزار.نیستان. ( منتهی الارب ). و در معجم البلدان آرد، هوازنی گفته است : غابة؛ زمینی است گود و پست و هموار که دارای کنگره باشد و در معنی با کلمه «وهده » یکی است و ابوجابر اسدی گفته است : غابة گروهی از مردم و درخت درهم پیچیده که زمین آن بلند و برآمده نیست به صورتی که مردم می توانند از آن هیزم به دست آورند و سودهای دیگر برگیرند. || غابةالبحر؛ جایگاهی که جانورهای کوچک متحجر در آن گرد هم است. ( المنجد ).
غابة. [ب َ ] ( اِخ ) یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: ابوجابر اسدی گفته است : غابة، موضعی است نزدیک مدینه از ناحیه شام که اموالی از اهل مدینه در آن است و این همان موضع است که در حدیث سباق آمده است... و در خبر ترکه زبیر آمده است که او غابة را به یکصد و هفتاد هزار خریده و پس از او به هزار و ششصد هزار فروخته شده است . و بعضی از اصحاب لغت تصحیفی در آن کرده و گفته اند الغای... و واقدی گفته است : بریدی از مدینة بر راه شام است و منبر رسول اﷲ ( ص ) از چوبهای گز غابة ساخته شد. محمدبن ضحاک از پدرش روایت کرده و گفته است : عباس بن عبدالمطلب بر سلع می ایستاد و غلامانش را که در غابة بودند ندا می کرد و صوت خود را به ایشان می رسانید و بین سلع و غابة هشت میل است ، و محمدبن موسی حازمی گفته : از مهاجرت رسول اﷲ تا هنگام غزوره غابة و آن غزوه ذی قرداست ... پنج سال و چهار ماه و چهار روز است - انتهی. و در عیون الاخبار ابن قتیبة آرد: عباس بن عبدالمطلب بر سلع می ایستاد و غلامان خود را ندا می کرد و ایشان را می شنوانید و این کار در آخر شب می بود و بین غابة و سلع هشت میل است و سلع کوهی است در وسط مدینة. ( ص 186 ). صاحب تاریخ گزیده در وقایعسال سوّم هجرت ( ص 146 ) آرد: دیگر پیغمبر( ص ) شتران رابه چراگاه فرستاد. عتبةبن حُصین و قوم فزارة از بهرچراگاه همان جایگاه کردند و شتران پیغمبر ببردند. مسلمه ساروان در عقب برفت چون خبر بردند که پیغمبر رسید کفار بگریختند و مسلمه شتران را بازگرفت و پیغمبر مراجعت نمود. آیت آمد و حج فرض شد و آن را غزاء غابه گویند. از مدینه تا غابه یک بریده راه هست یعنی 12 میل - انتهی. و در کتاب نخبةالدهر دمشقی ذیل وصف جزیرة العرب ( ص 215 ) درباره شهر مدینة آرد: شهر مدینه دارای چهار رود است... که آبهای آن در مواقعی که باران و سیل می آید به موضعی جریان می یابد که نام آن حرّه بنی سلیم است و سپس از آن جا به رودی می ریزد که نام آن رود غابة است - انتهی. غزوة الغابة، یا غزاءِ غابة، صاحب حبیب السیر گوید: در همین سال ( یعنی سال ششم از هجرت )، غزوه ذوقردة که آن را غزاء غابة نیز گویند بوقوع پیوست - انتهی. و در قاموس الاعلام ترکی آرد: غابة به معنی جنگل و نام محله ای است در شمال مدینه منوره و یک منزلی آن. اهالی مدینه آنجا املاکی داشتند. حضرت زبیر هم آن جا ملکی داشته است. این محله به شرافت قدوم نبوی نائل شده و منبری مخصوص به آن حضرت در آن جا ساخته شد - انتهی. و رجوع به ذوقرد در همین لغت نامه و فهرست تاریخ اسلام تألیف فیاض چ دانشگاه ص 85، 87 و 95 و امتاع الاسماع صص 257 - 260 شود.

معنی کلمه غابه در فرهنگ معین

(بِ یا بَ ) [ ع . غابة ] (اِ. ) ۱ - زمین پست و هموار ۲ - نیزة دراز. ۳ - بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده . ج . غاب و غابات .

معنی کلمه غابه در فرهنگ عمید

۱. بیشه، نیستان، نیزار.
۲. گروه مردم.
۳. نیزۀ دراز.

معنی کلمه غابه در فرهنگ فارسی

بیشه، نیستان، نیزار، گروه مردم، نیزه دراز
( اسم ) ۱ - زمین پست و هموار . ۲ - گروه مردمان . ۳ - نیزه دراز . ۴ - بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده جمع : غاب غابات .
تانیث غاب شتران که بغب آب خورند جمع غواب .

معنی کلمه غابه در ویکی واژه

غابة
زمین پست و هموار
نیزة دراز.
بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده.
غاب و غابات.

جملاتی از کاربرد کلمه غابه

ایجاد تو منتهی المقاصد إبداع تو غابه المطالب