عیوق

معنی کلمه عیوق در لغت نامه دهخدا

عیوق. [ ع َی ْ یو ] ( اِخ ) ستاره ای است خرد روشن سرخ رنگ ، بطرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد. اصل آن بر وزن فیعول است و چون یاء ساکن و واو بدنبال هم آمده اند، به یاء مشدد تبدیل شده اند. ( از منتهی الارب ). آن را عیوق از آن گویند که او گویا نگهبان ثریا است ، مشتق از عوق بمعنی بازداشتن و نگهبان و بازدارنده از امور مکروه. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). ستاره ای است برکرانه مجره دست راست. ( دهار ). ستاره ای است سرخ و روشن در طرف راست مجرة بدنبال ثریا، و پیش از ثریا قرار نگیرد. ( از اقرب الموارد ). کوکبی است از قدر اول در صورت مُمسک الاعنة. ( از جهان دانش ). عیوق در طرف راست مجرة است و در پی آن سه ستاره واضح و روشن است بنام اقلام. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 164 ). ستاره ای است از قدر اول بر دوش چپ ممسک الاعنة، و نور آن را صدبرابر خورشید تخمین کنند و آن به یازده سال به ما رسد. و عرب آن را به دوری مثل زند و گوید: «أبعد من العیوق ». وفارسی این سه ستاره به قدیم نزد عوام ایرانی «دیگ پایه » بوده است. ( یادداشت های مرحوم دهخدا ) :
زن پاراو چون بیابد بوق
سر ز شادی کشد سوی عیوق.منجیک.شعری چو سیم خردشده باشد
عیوق چون عقیق یمان احمر.ناصرخسرو.ندیدی به نوروز گشته به صحرا
به عیوق مانند لاله طری را.ناصرخسرو.از گل سوری ندانستی کسی عیوق را
این اگر رخشنده بودی وآن اگر بویاستی.ناصرخسرو.کین تو برآمد به ثریا و به عیوق
لرزان شد و بیجان شد عیوق و ثریا.مسعودسعد.گر به عیوق برفرازد سر
شاعر آخر نه هم گدا باشد.مسعودسعد.ز موج خون که برمیشد به عیوق
پر از خون گشته طاسکهای منجوق.نظامی.تو نیز اندر هزیمت بوق میزن
ز چاهی خیمه بر عیوق میزن.نظامی.ز عشوه گرچه بر عیوق رفتند
ز تخت امروز بر صندوق رفتند.نظامی.چون ز روی این سرزمین ناید شروق
من چرا بالا کنم رو در عیوق.مولوی.چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم بجان رسید و به عیوق برشدم.سعدی.چو شبنم بیفتاد مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد.سعدی.فرش افکن صدر توست عیوق

معنی کلمه عیوق در فرهنگ معین

(عَ یُّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نام ستاره ای نورانی در صورت فلکی ارابه ران در امتداد کهکشان راه شیری . ۲ - نماد فاصله و دوری .

معنی کلمه عیوق در فرهنگ عمید

ستاره ای سرخ رنگ و روشن در طرف راست کهکشان در صورت فلکی ممسک الاعنه.

معنی کلمه عیوق در فرهنگ فارسی

ستاره ایست سرخ رنگ و روشن در کنار راست کهکشان که پس از ثریا بر آید و پیش از آن غروب کند.
ستارهای است سرخ رنگ وروشن درطرف راست کهکشان
ستاره ایست خرد روشن سرخ رنگ بطرف راست کهکشان که پیرو ثریا باشد

معنی کلمه عیوق در فرهنگستان زبان و ادب

{Capella} [نجوم] ستارۀ آلفای ارابه ران که ششمین ستارۀ پرنور شب از قدر 0/08 است

معنی کلمه عیوق در دانشنامه آزاد فارسی

عَیّوق (Capella)
عَیّوق
درخشان ترین ستارۀ صورت فلکی ارابه ران، و ششمین ستارۀ درخشان در آسمان شب. عیوق ستارۀ دوتاییِ مرئی، و دوتاییِ طیفی است که یک جفت غول زرد را در فاصلۀ ۴۲ سال نوری از خورشید شامل می شود. این دو ستاره هر ۱۰۴ روز یک بار به دور یکدیگر در گردش اند. نام دیگر این ستاره «بُزبان» است؛ سه ستارۀ نزدیک به هم اپسیلون، اِتا و زِتا ارابه ران، بُزغاله های آن شمرده می شوند.

معنی کلمه عیوق در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عیوق، ستاره فلکی می باشد.
عَیّوق:پر نورترین ستاره صورت فلکی ممسک العنان؛ به دنبال ثریا

معنی کلمه عیوق در ویکی واژه

نام ستاره‌ای نورانی در صورت فلکی ارابه ران در امتداد کهکشان راه شی
نماد فاصله و دو

جملاتی از کاربرد کلمه عیوق

بر کوری منکران که بدخواهانند بالا ببرم بلند تا عیوقم
چو از ثری علم قدر اوست تا عیوق ز باختر سپه جاه اوست تا خاور
عیوق به دست زورمندی برده ز هم افسران بلندی
گر وی نظری افکند از مهر به حالم چون ذرّه به عیوق رساند دو جهان را
علم ها زعیوق بگذاشتند بگرد آسمان را بینباشتند
چو کردی قامتش را نقش بندی کشیدی سر به عیوق از بلندی
خروش دلیران بعیوق شد همی گوش گردان کر از بوق شد
هست رایش گذشته از عیوق باد قدرش رسیده تا کیوان
دستان دو دست تو به عیوق رسیده آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده
اگر نه ذره‌ای از مهر روی معشوقست مقام عشق چرا بر فراز عیوقست