عیشی

عیشی

معنی کلمه عیشی در لغت نامه دهخدا

عیشی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عائشة. و ابوعبدالرحمان عبیداﷲبن عمربن حفص بن عمربن موسی بن عبیداﷲبن معمر تیمی عیشی محدث بدین نسبت شهرت دارد، چون از فرزندان عائشه بنت طلحةبن عبیداﷲ بوده است. او بسال 228 هَ. ق.درگذشت. || منسوب است به بنی عائش بن مالک بن تیم اﷲبن ثعلبةبن عکابةبن صعب بن علی بن بکربن وائل ، که ساکن بصره بودند. و محمدبن بکاربن الریان عیشی محدث بدانها منسوب است. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عیشی. ( ص نسبی ) منسوب است به عیش ، و آن نام بطونی چند از قبایل عرب است. رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب شود.

معنی کلمه عیشی در فرهنگ فارسی

منسوب است به عیش و آن نام بطونی چند از قبایل عرب است

معنی کلمه عیشی در دانشنامه عمومی

مولانا عیشی یا ملا عیشی هروی ( درگذشت: ۹۸۰ه‍. ق/۱۵۷۲م ) فرزند عشرتی از خوشنویسان و نستعلیقنویسان صاحب نام و از شاعران سده دهم هجری است. برخی او را اهل هرات و بعضی وی را تبریزی دانسته اند.
او که بیشتر به نگارش قطعات منفرد اشتغال داشت در هرات می زیست و از آنجا به مشهد رفت و در کتابخانهٔ سلطان ابراهیم میرزا صفوی به امر کتابت مشغول شد. وی به همراه مولانا مالک دیلمی، محب علی ( مسئول کتابخانه ) ، شاه محمود نیشابوری، و مولانا رستم علی که در ابتدا برای بهرام میرزا صفوی کار می کرد، مشغول نوشتن نسخه خطی هفت اورنگ جامی شد این کتاب از مشهورترین نسخه های خطی است و اکنون در نگارخانه فری یر در واشنگتن است. اتمام این کتاب با بیست و هشت مینیاتوری که دارد نه سال طول کشید.
او در رنگه نویسی نیز مهارت داشت و شعر نیز می سرود. عیشی همان جا در مشهد بود تا بسال ۹۸۰ ه‍. ق درگذشت و در آستان امام رضا دفن شد.
برخی او را از شاگردان مالک دیلمی دانسته اند و برخی عیشی را از شاگردان محمدقاسم شادیشاه ذکر کرده اند و به قول مولف «گلستان هنر» به روش سلطان محمدنور می نوشت.
• صفحه ای از یک نسخه «یوسف و زلیخا»ی جامی، با رقم: «عیشی ۹۴۴»
• شش قطعه از مرقع امیر غیب بیک، به قلم نیم دو دانگ و کتابت و غبار عالی و خوش، با رقم های: «العبد عیشی» و «کتبه عیشی» و «غائله عیشی» و «لمحرره. . . سنهٔ ۹۶۵».
• به چندین قطعه دیگر از او در کتاب «احوال و آثار خوشنویسان» اثر دکتر مهدی بیانی اشاره شده است.
• اثری از او مربوط به صفحه نهایی سلامان و ابسال از هفت اورنگ جامی در نگارخانه فری یر موجود است که رقم «کتبه العبد الفقیر عیشی بن عشرتی غفر ذنوبه و ستر عیوبه بتاریخ سنه ۹۶۸» دارد.
• آثاری از او در موزه آرمیتاژ سن پترزبورگ در روسیه و موزه هنرهای اسلامی مالزی موجود است.

معنی کلمه عیشی در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از اثر آفرینان است
خطاط و شاعر. در هرات می زیست و از آنجا به مشهد رفت و در کتابخانه ی سلطان ابراهیم میرزا صفوی به امر کتابت مشغول شد و همان جا بود تا درگذشت و در آستان حضرت امام رضا علیه السلام دفن شد.
بعضی وی را تبریزی دانسته اند. عیشی از شاگردان محمدقاسم شادیشاه بود و به قول صاحب «گلستان هنر» به روش سلطان محمدنور می نوشت. او همچنین در رنگه نویسی مهارت داشت و شعر نیز می سرود.
از آثار وی: صفحه ای از یک نسخه ی «یوسف و زلیخا»ی جامی، با رقم: «عیشی 944»؛ شش قطعه از مرقع امیر غیب بیک، به قلم نیم دو دانگ و کتابت و غبار عالی و خوش با رقمهای: «العبد عیشی» و «کتبه عیشی» و «قائله عیشی» و «لمحرره... سنه ی 965». چندین قطعه ی دیگر وی در «احوال و آثار خوشنویسان» ذکر شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه عیشی

غافل عیشی که حاصلش یک نفس است بر لذّت عیش جاودان بگزیند
هر کجا عیشی ست در عالم ز روی خاصیت وقف بر طبع لطیف شادی اندوز تو باد
مُحِبَّت را بود عیشی که نتوان یافت انجامش عدویت را بود دردی که نتوان یافت درمانش
اعتراضات ۱۴۰۳ بازنشستگان ایران شامل اعتراضات بازنشستگان از گروه‌های مختلف جامعه شامل: بازنشستگان مخابرات، تأمین اجتماعی، صنایع فولاد، معلمان… در ایران است. بازنشستگان ایران در اعتراض به گرانی، تورم و کوچک شدن سبد معیشی و رفتن آنها به زیر خط فقر، برای رسیدگی به وضعیت معیشتی، رفع تبعیض و مقابله با تورم و ستم موجود، در شهرها و استان‌های مختلف ایران مانند: اهواز، هفت‌تپه، شوش، دزفول، اراک، همدان، تهران، اصفهان، کرمانشاه، اردبیل، کردستان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، قائم شهر، رشت، خرم‌آباد، اردبیل، سنندج، شیراز، مریوان، ارومیه و بندرعباس… با تجمع‌های اعتراضی یا تظاهرات خیابانی، خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند.
ابوریحان بیرونی چند مرتبه از ابن خمار در کتاب صیدنه نقل قول کرده‌است. مطابق گفته نظامی عروضی، ابوالخیر خمار و ابن سینا و ابوسهل مسیحی و ابوریحان بیرونی در دربار مأمون خوارزمشاه «با یکدیگر انسی در محاورت و عیشی در مکاتبت می‌کردند.» اما صحت این گفته مشخص نیست زیرا ابن سینا یک مرتبه به صراحت از آرزوی خود برای دیدار با ابن خمار سخن به میان آورده‌است.
تو در عیشی و من در بستر درد نه دل در بر نه در بر دلستانی
فر ابدی و نعمت جاویدی نخل عیشی و گلبن امیدی
مبر تلخ عیشی ز روی ترش به آب دگر آتشش باز کش
و انتم مدی املی ما اعیش و ما طاب عیشی لولاکم‌
بغیر عیش تن عیشی نکردی نعیم عالم جان را چه دانی
عیشی که چشم عقل بدوزد ز تیرگی دست زمانه در سر زلفت عیان نهاد
دوش با سیمین صنوبر در نهان سر داشتم ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم