عیاری. [ ع َی ْ یا ] ( حامص ) حالت و چگونگی عیار. حیله بازی و مکاری. ( فرهنگ فارسی معین ). فریبندگی و حیله بازی و مکاری و داغولی. ( ناظم الاطباء ). || جوانمردی.مروت. مردی. مردانگی. و آن یکی از طرق تربیت قدیم بوده و از اواخر قرن دوم هجری وجود داشته است. رجوع به عیار شود : اگر سیر مروت و عیاری امیر طاهر گویم قصه دراز گردد، اما یک حکایت یاد کنم. ( تاریخ سیستان ). || تردستی و زیرکی : ببینی نشنوی تو قول او را نبیند کس چنین هرگز عیاری.ناصرخسرو.به راه ستوران روی می بدین در به چاه اندر افتاده از بس عیاری.ناصرخسرو.بادام دو چشم تو به عیاری و شوخی صد بار به هر لحظه درکند شکسته.سوزنی.به عیاری توان رفتن ره عشق که این ره دامن تر برنتابد.خاقانی.به عیاری ز جای خویش برجست برابر دست خود بوسید و بنشست.نظامی.به عیاری برآر ای دوست دستی برافکن لشکر غم را شکستی.نظامی.دیده نگه داشتیم تا نرود دل با همه عیاری از کمند نجستیم.سعدی.شبی گر جهد گربه هفتاد بام به عیاریش برنیارند نام.امیرخسرو. || طراری. سرقت. دزدی : چه دانید اگر این هم ازجمله دزدانست ، به عیاری درین کاروان تعبیه شده. ( گلستان ). دل به عیاری ببردی ناگهان از دست من دزد در شب ره زند تو روز روشن میبری.سعدی.- عیاری کردن ؛ عیارپیشگی. عیاری را پیشه خود ساختن : زآن طره پر پیچ و خم سهل است اگر بینم ستم از بند و زنجیرش چه غم هرکس که عیاری کند.حافظ.
معنی کلمه عیاری در فرهنگ فارسی
یا جوانمردان یا فتیان طبقهای از طبقات اجتماعی ایران را تشکیل می دادند مشکل از مردم جلد و هوشیار از طبقه عوام الناس که رسوم و آداب و تشکیلاتی خاص داشتهاند و در هنگامه ها و جنگها خودنمایی میکردهاند . این گروه بیشتر دسته هایی تشکیل میدادهاند و گاهی بیاری امرا یا دسته های مخالف آنان برمیخاسته اند و در زمره لشکریان ایشان می جنگیدهاند . در عهد بنی عباس شماره عیاران در بغداد سیستان و خراسان بسیار گردید . معمولا دسته های عیاران پیشوایان و رئیسانی داشتند که بقول مولف تاریخ سیستان آنانرا (سرهنگ ) می نامیدند . عیاران مردمی جنگجو و شجاع و جوانمرد و ضعیف نواز بودند . عیاران سیستان در اغلب موارد با مخالفان حکومت عباسی همدست میشدند و درجزو سپاهیان آنان در می آمدند مثلا در قیام حمزه خارجی یکی از سرهنگان عیاران بنام ابوالعریان با او همراه بود دیگر حرب بن عبیده بود که عامل خلیفه اشعث بن محمد بن اشعث را شکست داد . یعقوب بن لیث صفار از همین گروه بود و بیاری عیاران سلسله صفاری را تاسیس کرد. عیاران جوان مردی پیشه داشتند و بصفات عالی راز نگهداری و دستگیری بیچارگان و یاری درماندگان و امانت داری و وفای عهد آراسته و در چالاکی و حیله نامبردار بودند . ۱ - حیله بازی مکاری . ۲ - جوانمردی توضیح عیاری یکی از طرق تربیت قدیم بوده و از اواخر قرن دوم هجری وجود داشته و عیاران اصول وروشهای مخصوصی در زندگانی داشته اند که به تدریج با تصوف آمیخته به صورت فتوت در آمده است . اصل جوانمردی سه چیز است : یکی آنکه آنچه بگویی بکنی دوم آنکه راستی را در قول و فعل نگاه داری سیم آنکه شکیب را کار بندی زیرا که هر صفتی که تعلق دارد به جوانمردی در زیر این سه چیز است .
معنی کلمه عیاری در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عیاری
تکنیکهای متفاوتی به منظور تعیین حداکثر بازیافت آب وجود دارند که توسط محققان توسعه یافتهاند. تجزیه اضطراری آب یکی از استراتژیهایی میباشد که برای حداکثر استفاده مجدد/احیا/بازیابی آب استفاده میگردد. این تکنیکها به مصرفکننده کمک میکنند که حداقل استفاده از آب شیرین را در نظر بگیرد و در عوض استفاده از آب فاضلاب را هدف قرار دهد. همچنین به طرح شبکهای به منظور دستیابی به هدف نیز کمک میکند. این باعث ایجاد معیاری برای مصرفکنندگان به منظور بهبود سیستمهای آب آنها میشود.
تعریف اصلی بر اساس پژوهش والتر مانک در دوران جنگ چهانی دوم معرفی شد. ارتفاع موج مشخصه برای تبیین ارتفاع تخمین زده شده توسط «مشاهدهگر آزموده» تعریف شد. اکنون آن را به عنوان معیاری برای ارتفاع امواج اقیانوسی در نظر میگیرند.
معیاری است که میتواند برای محاسبه میزان عدم قطعیت در مجموعه داده
ضمناً در یک اپیزود از مجموعهٔ هزاران چشم ساخته کیانوش عیاری در سال ۱۳۸۱ نیز بازی کرد.
در نظریه اطلاعات، آنتروپی مشترک معیاری است برای بیان میزان ابهام در مورد مجموعهای از متغیرهای تصادفی.
مدت زمان برای پزشکان به عنوان معیاری برای تشخیص مفید است. بیشتر علائم دارای مدت زمان مشخصی هستند که قبل از تشخیص باقی می مانند. می تواند مضر باشد زیرا تجربه همه افراد یکسان نیست.[12]
آنتروپی در نظریه اطلاعات معیاری عددی از میزان اطلاعات یا میزان تصادفی بودن یک متغیر تصادفی است. به بیان دقیقتر آنتروپی یک متغیر تصادفی، امیدریاضی میزان اطلاعات حاصل از مشاهدهٔ آن است. همچنین آنتروپی یک منبع اطلاعات، حد پایین امید بهترین نرخ فشردهسازی بدون اتلاف دادهها برای آن منبع است.
عیاری زلف است پریشانی ظاهر پر کاری چشم است که بیمارنماید
به شهر اندر دلی چند از هوس خالی همیبینم ز خوبان اندرین کشور تو عیاری، چه میگویی؟
لاف صاحبدلی شیخ مناجاتم کشت زرِ قلب همه را کاش عیاری گیرند
اگر مرد عیاری باشی و عاشق وفادار، نداء هل من مزید میزنی و رنه که از الم زخم تیغ قهر، لا طاقة بر آری. تازیانه عتاب بر سرت فرو گذارند و گویند:
از آمدن و رفتن قاصد چه گشاید مکتوب اسیران شکن زلف عیاری است
معیاری است که میتواند برای محاسبه میزان عدم قطعیت در مچموعه داده
به مدت زمان بین اولین باری که سیگنال بیشتر از آستانه تحریک می شود و زمانی که به حداکثر مقدار خود می رسد،زمان جهش گفته می شود. این فاکتور معیاری برای فیلتر کردن نویز ها و ارزیابی سیگنال ها می باشد.
چو چشم او به عیاری روان و قلب میدزدد من بیدل متاع خود از آن عیار میجویم
به پیش همای اجل کش چو مردان به عیاری این خانهٔ استخوانی
پس باید گفت که استناد، معیاری برای محک زدن درجهٔ اعتبار و اصالت مطالب ارائه شده در هرنوشته بهشمار میآید؛ و از این منظر نیز پراهمیت است که امکان به نمایش درآوردن ارتباط میان موضوعها را فراهم میسازد و حتی به ترسیم نقشهٔ این ارتباط میپردازد.