عیار
معنی کلمه عیار در لغت نامه دهخدا

عیار

معنی کلمه عیار در لغت نامه دهخدا

عیار. ( ع مص ) اندازه نمودن پیمانه را و یکدیگر اندازه کردن هر دو را و دیدن کمی و بیشی آنها را. ( از منتهی الارب ). مقایسه کردن پیمانه و ترازو و امتحان کردن آن با دیگری ، تا درست بودن آن معلوم گردد. ( از اقرب الموارد ). راست کردن پیمانه ها و ترازوها با یکدیگر. ( زوزنی ). راست کردن پیمانه و ترازو. ( آنندراج ). مُعایرة. رجوع به معایرة شود. || تفاخر کردن و مفاخرت. گویند: عایره و کایله. ( از اقرب الموارد ).
عیار. ( ع مص ) رفتن اسب و یا سگ بهر سو و این طرف و آن طرف به جولان و گریز آنها. ( ناظم الاطباء ). رها گشتن و رفتن اسب و سگ بدینجا و آنجا از روی شادی ، و یا براه خود رفتن بطوری که چیزی وی را بازنگرداند. ( از اقرب الموارد ). دویدن. ( دهار ). رفتگی و گریز.( منتهی الارب ). || ( اِ ) آنچه نمونه ای برای چیزی قرار داده شود تا با آن مقایسه گردد و برابر شود. ( از اقرب الموارد ). و أنت تعلم أن الشی الواحد یکفی أن یکون عیاراً للاضداد تعرف به ، کالمسطرة المستقیمة یعرف بها المستقیم و المنحنی. ( شفاء ص 285 ). || ترازو برای درهم ها و اوقیه ها و رطل ها که بدان وزن و سنجیده میشود. ( از اقرب الموارد ). ترازوی زرسنج. ( غیاث اللغات ). معیار و ترازوی زرسنج. ( ناظم الاطباء ). ج ، عیارات. ( اقرب الموارد ) :
صبرم به عیار او هیچ است و دو جو کمتر
من هم جو زرینم از نار نیندیشم.خاقانی.زرد است روی عاشق و سرخ است روی معشوق
ای مدعی عیار محبت به دست گیر.مسیح کاشی ( از آنندراج ).عزم جولان نقد جان بر کف کند درهر مصاف
هرکه سنجیده ست خود رادر عیار بزم و رزم.حکیم الملک شهرت ( از آنندراج ). || آنچه در درهم ودینار، از طلا یا نقره خالص قرار داده باشند. ( از اقرب الموارد ). || چاشنی زر و سیم که آن را بهندی «بانگی » گویند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مقابل بار. مقابل غش : در یک شب... هزارهزار درم [ بخشید ] چنانکه عیارش در ده درم نقره نه ونیم آمدی. ( تاریخ بیهقی ص 125 ).
شد مایه ظفر گهر آبدار تیغ
یا رب چه گوهر است بدینسان عیار تیغ.مسعودسعد.رحلت کند هرآینه حاصل مراد مرد
آتش کند هرآینه صافی عیارتیغ.معزی.عیار شعر من اکنون عیان تواند شد
که رای روشن آن مهتر است معیارم.

معنی کلمه عیار در فرهنگ معین

(عِ یا عَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) اندازه کردن . ۲ - آزمودن صحت پیمانه . ۳ - (اِ. ) مقیاس برای اندازه گیری مقدار خالص طلا و نقره .
(عَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - ولگرد. ۲ - تندرو، چالاک . ۳ - دزد، طرار. ۴ - جوانمرد.

معنی کلمه عیار در فرهنگ عمید

۱. میزان فلزی گران بها در یک آلیاژ.
۲. مقیاس سنجش چیزی، معیار.
۳. میزان، اندازه.
۴. [قدیمی، مجاز] خلوص، تازگی.
۵. [قدیمی، مجاز] ترازو، ترازوی وزن کردن طلا و نقره.
۶. (اسم مصدر ) [قدیمی] سنجیدن میزان خالص بودن طلا یا نقره.
۱. زرنگ، چالاک، تردست.
۲. دزد.
۳. هریک از عیاران که انسان هایی دلیر، جوانمرد، و حامی ضعفا بوده اند. &delta، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد، و نواحی دیگر ظهور کردند.
۴. [مجاز] جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند.

معنی کلمه عیار در فرهنگ فارسی

۱ - بسیار رفت و آمد کننده . ۲ - ولگرد ۳ - تندرو سریع السیر . ۴ - حیله باز محیل . ۵ - تردست زیرک چالاک . ۶ - طرار . ۷ - جوانمرد فتی .
نام اسب خالد بن ولید بود

معنی کلمه عیار در دانشنامه عمومی

عیار واحد اندازه گیری خلوص آلیاژهای طلا و دیگر فلزات گران بها است. هر چند که برای سایر مواد هم به کار می رود.
عیار طلا معمولاً از واحد کامل ۲۴ بیان می شود. برای مثال طلای ۲۴ عیار طلای خالص با حداقل ۹۹٬۹ درصد طلا، و طلای ۱۸ عیار از ۷۵ درصد طلا و ۲۵ درصد فلز دیگر تشکیل شده است.
برای محاسبه عیار از فرمول زیر استفاده می شود:
که در آن X عیار آلیاژ، M g جرم خالص طلا یا پلاتین در جسم، و M m . جرم کل جسم است
در زبان انگلیسی و دیگر زبان های اروپایی «عیار» را «قیرات» ( carat یا Karat ) با حرف اختصاری K می نامند که این قیرات را نباید با قیراط که یک یکای جرم برای اندازه گیری جرم سنگ های قیمتی و مروارید است اشتباه گرفت. هر قیراط ۲۰۰ میلی گرم ( ۰٫۲ گرم ) است.
قیراط ( املای ایالات متحده، نماد k یا Kt ) یا قیراط ( املای بریتانیا، نماد c یا Ct ) یک معیار کسری از خلوص آلیاژهای طلا است. سیستم قیراط استانداردی است که توسط قانون فدرال ایالات متحده پذیرفته شده است.
عیار طلا به روش های مختلف قابل تعیین است که در ادامه برخی از آنها تشریح شده است.
در این روش طلا را به روی سنگ کوارتز یا سنگ محک می کشند. عیارهای پایین تر از ۱۴ را توسط اسید نیتریک خالص با غلظت های مختلف و عیارهای بالاتر از ۱۴ را توسط تیزاب سلطانی یا مخلوط اسید نیتریک و نمک طعام سنجیده و خورندگی نمونهٔ مجهول را در برابر اسیدها، در مقایسه با کلیدهای نمونه معین می کند.
مقدار معینی طلا را وزن نموده و در تیزاب سلطانی حل کرده سپس با مقایسهٔ استانداردهای مختلف و با کشیدن منحنی، عیار نمونهٔ مجهول را معین می کنند.
طلای خالص با توجه به نرمی زیاد برای ساخت بیشتر وسایل مناسب نیست و به همین جهت بیشتر طلایی که در جواهرات به کار می رود، طلای خالص نیست. در کشورهای مختلف یک یا چند عیار برای طلاسازی مرسوم است. در کشورهای اروپایی طلای عیار پایین به دلیل قیمت کم تر رونق زیادی دارد اما در کشورهای شرقی به دلیل نگاه سرمایه ای مردم به طلا از عیارهای بالاتر برای تولید استفاده می شود. البته شرایط اقلیمی نیز در این مورد مؤثر است چراکه رطوبت بالا باعث تیرگی طلاهای عیار پایین تر می شود در نتیجه در هوای شرجی و گرم طلاهای عیار بالا محبوبیت بیشتری پیدا می کنند. در ایران معمولاً از عیار ۱۸ استفاده می شود و عیارهای ۲۰ و ۲۲ هم به رسمیت شناخته می شوند اما تولید طلا با عیار پایین تر از ۱۸ فقط برای صادرات مجاز است و عرضه آن در بازار داخل ممنوع است. البته در گذشته طلاهای ۱۷ عیار هم در ایران ساخته می شدند. عیار سکه ها معمولاً بالاتر از عیار جواهرات است و گاهی از طلای خالص هم در سکه زنی استفاده می شود. در ایران تمام انواع سکه های بهار آزادی با عیار ۲۱٫۶ ( ۹۰٪ ) ضرب می شوند.

معنی کلمه عیار در ویکی واژه

اندازه کردن.
آزمودن صحت پیمانه.
مقیاس برای اندازه گیری مقدار خالص طلا و نقره.
ولگرد.
تندرو، چالاک.
دزد، طرار.
جوانمرد.

جملاتی از کاربرد کلمه عیار

دامن کشانم می‌کشد در بتکده عیاره‌ای من همچو دامن می‌دوم اندر پی خون خواره‌ای
هنوز مدل یا اصطلاحی که به‌طور کامل سرکوب را توصیف کند و در سراسر جهان مورد قبول باشد، وجود ندارد، با این حال برخی از محققان نشانه‌هایی از انواع مختلف سرکوب، مانند سرکوب اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی/باور، سرکوب نهادی و سرکوب اقتصادی را ذکر می‌کنند. اعلامیه جهانی حقوق بشر معیاری ارائه می‌دهد که از آن می‌توان به عنوان اساسی برای ارزیابی مدل‌های فردی و ساختاری سرکوب استفاده نمود.
دست جود آسمان از دست جودش مایه‌خواه نقد جاه اختران بر سنگ قدرش کم‌عیار
بفشار که رخت مؤمنان را پنهان کرده است از عیاری
شب‌رو شو و عیاری در عشق چنان یاری تا باز شود کاری زان طره که بفشاند
رفتار مواد در برابر (ضربه) در مقایسه با بار استاتیکی مشابه (کشش) بسیار متفاوت می‌باشد. تست ضربه معیار مناسبی برای تعیین و طبقه‌بندی تمایل پلاستیک‌های مختلف برای رفتار ترد می‌باشند.
قلبیم راستی به غم عشق در جهان مشکن ز روی لطف خدا را عیار ما
امروزه استفاده از پرتونگاری هنوز هم معیار اصلی در تشخیص سل هست.
۲- معیار دوم، که محدوده نامیده شده، مشخص‌کننده اینکه الگو بر روی کلاس‌ها یا اشیاء اعمال می‌گردد.
نرگس به چه ماند به یکی‌کفهٔ الماس‌ کان کفه الماس‌ پر از زر عیارست
بتوان عیار مرد گرفت از فروتنی شمشیر اصیل تا نبود خم نمی شود
کتاب معروف ریتر درباره عراق است که چند بار به فارسی ترجمه شده است. داستان ناگفته عراق، مترجم علیرضا عیاری، ناشر: اطلاعات و جنگ علیه عراق‌؛ اسکات ریتر، ویلیام ریورز پیت؛ ترجمه نوید هاشمی‌طبا.
از آن مغربی زر مصری عیار فرستاد نزدیک او ده هزار
گیای کیمیا گشته است نرگس که طبعش مایه زر عیار است
کسی کاین کیمیاش از دل بکار است رخ زردش زر کامل عیار است