عیاذ

معنی کلمه عیاذ در لغت نامه دهخدا

عیاذ. ( ع مص ) پناه بردن و اندخسیدن. ( از منتهی الارب ) ( ازآنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ملتجی گشتن و پناه بردن. ( از اقرب الموارد ). || چسبیدن به چیزی ولازم شدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ملازم گشتن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || بچه آوردن آهو ماده و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بچه آوردن آهو و شتر و اسب و هر ماده ای. ( ناظم الاطباء ). بتازگی بچه دار شدن آهو و جز آن. || اقامت کردن با کسی. ( از اقرب الموارد ). عَوذ. مَعاذ. مَعاذة. رجوع به عوذ و معاذ و معاذة شود.
عیاذ. ( ع اِ ) پناه. ( غیاث اللغات ) :
جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی
گر ندهی بیشکی زایزد خواهم عیاذ.منوچهری.- عیاذاً باﷲ ؛ پناه بر خدا.( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) : اگر عیاذاً باﷲ از مخالفان قصدی باشد بر این جانب. ( تاریخ بیهقی ص 560 ). اگر عیاذاً باﷲ سستی کنید خلل افتد. ( تاریخ بیهقی ص 351 ). اگر عیاذاً باﷲ بر این جمله باشد و خداوند غائب ، کار سخت دراز گردد. ( تاریخ بیهقی ص 453 ). وعیاذاً باﷲ اگر بی باکی مکابره ای آرد... دست تدارک از تلافی آن قاصر ماند. ( سندبادنامه ص 89 ). و اگر عیاذاً باﷲ قضا رفت و خطا آمد به تدارک آن مشغول شود. ( گلستان سعدی ).
|| ( اِ ) پناه جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ملتجاء. ( اقرب الموارد ). || مرغ پناه گرفته در کوه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نوزائیدگان از هر ماده ای.( ناظم الاطباء ). || هی فی عیاذها؛ آن ماده حیوان داخل در ده و پانزده روز پس از کره آوردن است.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ).

معنی کلمه عیاذ در فرهنگ معین

(عِ یا عَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پناه بردن . ۲ - (اِ. ) پناه ، پناهگاه .

معنی کلمه عیاذ در فرهنگ عمید

۱. پناه بردن، پناه گرفتن.
۲. (اسم ) ملجٲ، پناه، پناهگاه.

معنی کلمه عیاذ در فرهنگ فارسی

پناه بردن، پناه گرفتن، ملجا، پناه، پناهگاهعیاذبالله:پناه برخدا
۱ - ( مصدر ) پناه بردن . ۲ - ( اسم ) پناه پناهگاه .

معنی کلمه عیاذ در ویکی واژه

پناه بردن.
پناه، پناهگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه عیاذ

از نکاه نیم مستت العیاذ وز بلای زلف شستت العیاذ
چون احمد را بدید، گفت: من رفتم، روز جزع‌ نیست و نباید گریست، آخر کار آدمی مرگ است، شمایان‌ مردمان پشت به پشت آرید، چنان کنید که مرگ من امشب و فردا پنهان ماند، چون یک منزل رفته باشید، اگر آشکار شود، حکم مشاهدت شمار است‌، که اگر عیاذا باللّه خبر مرگ من به علی تگین رسد و شما جیحون گذاره‌ نکرده باشید، شما و این لشکر آن بینید که در عمر ندیده باشید. و امیرک حال من چون با لشکر بدرگاه نزدیک سلطان رود، بازنماید که هیچ چیز عزیزتر از جان نباشد، در رضای خداوند بذل کردم، و امیدوارم که حقّ خدمت من در فرزندانم رعایت کند.
گر عیاذبالله از رازی که می‌پوشم ز تو برفتد این بوده روزی ، مرد بیدار تو کیست
فیض را یا رب نگهدار از فتن ورنه کارش در زیان شد العیاذ
العیاذبالله از یکشب جماع کم شود فردات غوغا و نزاع
گر عیاذا بالله اینان را خدا دانند خلق کافرم من گر نمایم بندگی بر این خدا
ور عیاذا بالله امرت نهی آمیزش کند ریش ناسورم شود بیزار از جان فگار
از پی هم فتنه‏ها خواهد رسید نک زمان امتحان شد العیاذ
تن ز گل نازکتر و دل همچو سنگ چون توان رستن ز دستت العیاذ
از میانت نیست چیزی در میان وز دهان نیست هستت العیاذ