( عکاشة ) عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک کا ش َ ] ( ع اِ ) تننده و عنکبوت ، یاتننده نر، یا خانه آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عنکبوت. ( دهار ). عکاش. و رجوع به عکاشی شود. عکاشة. [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) شعبه ای از طایفه بایادی هفت لنگ از ایل بختیاری ایران ،و دارای شعب ذیل است : مراد، عالونی ، شهروئی ، کلاموئی ، کلاستن ، سله چین. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74 ). عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ابن عبدالصمد عَمِّی. شاعری است فحل از بنی عم ، از شعرای دوره عباسیان ، و از اهالی بصره. وی هرگز خلفا را مدح نکرد و به خدمت آنان درنیامد. از اشعار او اندکی مانده است. عکاشة در حدود سال 175 هَ. ق. در بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی به نقل از الاغانی و فوات الوفیات و سمط اللاَّلی ). عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ابن محصن بن حرثان اسدی ، از بنی غنم. ازصحابیان و از اهالی مدینه بود و در غزوات پیامبر اسلام ( ص ) شرکت داشت. عکاشة به سال 12هَ. ق. در حرب رده در «بزاخة» از سرزمین نجد بدست طلیحةبن خویلد اسدی شهید گشت. ( از الاعلام زرکلی از الاصابة ) : آنچنان بگشایدت فر شباب که گشود آن مژده بر عکاشه باب.مولوی. عکاشه. [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ( دروازه ٔ... ) از دروازه های شهر بلخ بوده و ذکر آن در تاریخ حبیب السیر آمده است. رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 4 ص 297 و 398 شود.
معنی کلمه عکاشه در فرهنگ فارسی
ابن محصن بن حرثان اسدی از بنی غنم از صحابیان و از اهالی مدینه بود و در عزوات پیامبر اسلام ( ص ) شرکت داشت عکاشه بسال ۱۲ قمری در حرب رده در بزاخه از سرزمین نجد بدست طلیحه بن خویلد اسدی شهید گشت
جملاتی از کاربرد کلمه عکاشه
ابوالفضل عکاشه (زاده ۱۸ اسفند ۱۳۷۷ در بروجن) بازیکن فوتبال اهل ایران است.
دیگری آمد که بگذشت آن صفر گفت عکاشه ببرد از مژده بر
بدان نگار که از وی عکاشه برد سبق بدان نگارگری کان نگاشت چون دیبا
پس گفت ای عکاشه بزن اگر میزنی، عکاشه گفت یا رسول اللَّه آن روز که آن قضیب بر من آمد پهلوی من برهنه بود، رسول جامه از پهلو باز گرفت چنان که خورشید شعاع و نور خود بر زمین افکند تا تلألؤ نور از پهلوی رسول بر قوم افتاد یاران همه فریاد و غریو در گرفتند. عکاشه برجست و روی بر پهلوی رسول مالید و میگفت فداک ابی و امّی، پدر و مادر من فدای تو باد چه جای آنست که من از تو قصاص خواهم و کرا خود دل دهد که از تو قصاص خواهد عکاشه را هزار جان بایستی که فدای این ساعت کردی، رسول خدا گفت: اما ان تضرب و اما ان تعفو؟ فقال قد عفوت عنک رجاء ان یعفو اللَّه عنّی فی القیامة. فقال النبی (ص): «من اراد ان ینظر الی رفیقی فی الجنّة فلینظر الی هذا الشیخ»
آنچنان بگشایدت فر شباب که گشود آن مژدهٔ عکاشه باب
از شیخ جنید بشنو که چه میگوید: «لَیْس شَیءٌ أَعَزُّ مِنْ إِدْراکِ الوَقْت، فَإِنَّ الوَقْتَ إِذا فاتَ لایُسْتَدْرَکُ». هفتادهزار سالک در این مقام، راسخ باشند که فقیر و صوفی و زاهد و عارف نعت و کنیت ایشان باشد که با عکاشه- رضی اللّه عنه- مصطفی نشان این داد که «یَدْخُلُ مِنْ أُمَّتی الجَنَّةَ سَبْعُونَ اَلْفاً بِغَیْرِ حِسابٍ وَوَجْهُ کُلِّ واحِدٍ مِنْهِمْ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ البَدرِ، وَهُمْ فی الجَنَّةِ کَالنُّجُومِ فی السَّماء». تو این حدیث را چگونه خواهی شنیدن! مگر که چنین ستاره را در بهشت ندیدهای که آنگاه چنین پیری ترا قبول کردی که «وَبالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ»؟ و با تو این حدیث بگفتی و شرح آن معلوم تو کردی؟ اگر خواهی که حدیث دیگر در نعت این ستارگان بهشت بر نوعی دیگر بشنوی که ما را در خدمت پیر از خضر بطریق سماع حاصل شده است که خضر را بطریق مشافهه از خدمت مصطفی حاصل آمده بود. چون راوی خضر باشد، حدیث چنین جامع و کامل بود، گوش دار: «قالَ: خَلَقَ اللّهُ- تعالی- مِنْ نُورِ بَهائِهِ سَبْعِیْنَ اَلْفَ رَجلٍ مِنْ أُمَّتی وَأَقامَ مَعَهُم فَوْقَ العَرْشِ وَالکرْسِیٍّ فی حَضیرَةِ القُدُس. لِباسُهُمُ الصُّوفُ الأَخْضَرُ وَ وَجْهُهُم کَالقَمَرِ البَدْرِ لَیْلَةَ النِّصْفِ مِنَ الهِلالِ. صُوَرُهُمْ کَصُوَرِ المُردِ وَالشُبّانِ الحُسُنِ وَعَلی رُؤوسِهِم شَعْرٌ کَشَعْرِ النِّساءِ فَقامُوا مُتَواجِدیْنَ وَاِلهِیْن مُنْذُ خَلَقَهُمُ اللّهُ- تعالی- وَإِنَّ أنیْنَهُمْ وَأَزیْزَ قُلُوبِهِم یُسْمِعُ أَهْلَ السَّمواتِ وَالأَرْضِ. وَإِنَّ إسْرافِیلَ قائِلُهُمْ وَمُنْشِدُهُمْ وَجِبْرِیلَ خادِمُهُم وَمُتَکَلِّمُهُمْ وَاللّهَ اَنیْسُهم وَمَلیْکُهُم وَهُمْ اَخوانُنا فی النَّسْبِ ثُمَّ بَکی وَ اَطْرَقَ رَأسَهُ مَلِیّاً، ثُمَّ قالَ: وَاشٌوْقاهُ إِلی لِقاءِ إِخوانی». اگر چنانکه این سخن فهم نکنی، معذوری که مشایخ کبار این حدیث را عذرها نهادهاند آنجا که گویند: «إِنَّ اللّهَ- یُعْطِی العَبْدَ مِنْ حَیْثُ اللّهِ- تعالی- لامِنْ حیْثُ العَبْدِ، وَالعَبْدُ یُسْتَدرْکُ مِنْ حَیْثُ العَبْدِ». شنیدی که چه گفته شد اگرچنانکه زندگی داری؛و اگر مردهای مرده هیچ نتواند شنیدن و هیچ فهم نکند. «لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیّاً» بیان این همه بکرده است.
فقام المسلمون یقبلون ما بین عینی عکاشه و یقولون طوباک ثم طوباک نلت الدرجات العلی و مرافقة رسول اللَّه. پس رسول خدا همان روز بیماری بوی در آمد هژده روز بیمار بود. در بیماری بلال بانگ نماز گفت آن گه بدر حجره آمد گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه و رحمة اللَّه الصّلاة یرحمک اللَّه رسول خدا آواز بلال شنید، فاطمه (ع) گفت یا بلال انّ رسول اللَّه الیوم مشغول بنفسه.
۲.™کتاب تاریخ بختیاری «اسکندر خان عکاشه» صفه۳۰٫۳۵
عُکّاشه برخاست و گفت یا رَسولَ اللّه دعا کن تا خدای مرا از جملۀ ایشان کند، گفت یارب او را ازیشان کن، یکی دیگر برخاست و گفت مرا نیز دعا کن همچنین، پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت عکاشه بر تو سبقت کرد.
من بنده نیم از آن صحابه کز من ببرد سبق عکاشه
بدان که خدای تعالی همه را به توکل فرمود و آن شرط ایمان کرد و گفت، «و علی الله فتوکل ان کنتم مومنین» و گفت، «خدای تعالی متوکلان را دوست دارد، ان الله یحب المتوکلین» و گفت، «هرکه بر وی توکل کند بسنده است، و من یتوکل علی الله فهو حسبه» و گفت، «به خدای بسنده است بنده خود را؟ الیس الله بکاف عبده» و چنین آیات بسیار است. و رسول (ص) گفت، «امتها را به من نمودند. امت خویش را دیدم که کوه و بیابان از ایشان پر بود. عجب داشتم از بسیاری ایشان و شاد شدم. مرا گفتند: خشنود شدی؟ گفتم: شدم. گفتند: با این به هم هفتاد هزار در بهشت شوند بی حساب. گفتند: آن کیند؟ گفت آنها که کارها را بر افسون و داغ و فال نکنند، ولکن جز برای خدای تعالی اعتماد و توکل نکنند». پس عکاشه برخاست و گفت، «یا رسول الله دعا کن تا مرا از ایشان کند». گفت، «بارخدایا وی را از ایشان کن». دیگری برپای خاست و همین دعا خواست، گفت، «سبقک بها عکاشه، یعنی عکاشه سبق برد».
در دوستداری تو چنانم که گوئیا تو چون محمدی و منم چون عکاشه ای