عوضی. [ ع ِ وَ ] ( ص نسبی ، ق ) منسوب به عوض. آنچه بجای چیز دیگری آید. بدل. ( فرهنگ فارسی معین ). || معادل و مساوی. تلافی. ( ناظم الاطباء ). || اشتباهی. ( فرهنگ فارسی معین ): این کفشهای من عوضی است ؛ یعنی اشتباهی است. - بچه عوضی ؛ به اعتقاد قدما، بچه که جنها او را برده و با بچه ای از بچه های خود تبدیل کرده اند. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ). - عوضی دیدن ؛ اشتباهی چیزی را دیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). - عوضی گرفتن ؛ به اشتباه گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
اشتباهی، نادرست. بدخُلق، بدرفتار. نالایق، بی شخصیت. در زبانی فارسی یک فحش بسیار عادی است ، آدم دورو ،
جملاتی از کاربرد کلمه عوضی
پس، اخلاص آن است که عمل او از جمیع این شوائب و اغراض خالی باشد و از جهت محض تقرب به خدا بوده باشد و بالاترین مراتب اخلاص آن است که در عمل، قصد عوضی اصلا نداشته باشد، نه در دنیا و نه در آخرت و صاحب آن، همیشه چشم از اجر در دو عالم پوشیده، و نظر او به محض رضای حق مقصور است و بجز او مقصودی و مطلوبی ندارد و این مرتبه، اخلاص صد یقین است و نمی رسد به آن مگر کسانی که «مستغرق» لجه بحر عظمت الهی گشته، واله و حیران محبت او باشند و ایشان را التفاتی نه به دنیا و نه به آخرت باشد.
آن مرد برفت و دیگری که آن ساعت حاضر بود و از رسول خدا (ص) میشنید، گفت: یا رسول اللَّه اگر من آن خرما بن بعوضی از وی بستانم و بتو دهم آن ضمان در بهشت از بهر من میکنی؟ گفت: آری ضمان میکنم. آن مرد برفت و آن یک خرما بن از وی بخرید بچهل خرما بن که بوی داد. آن گه بیامد و گفت: یا رسول اللَّه ان النّخلة قد صارت فی ملکی و هی لک. رسول خدا (ص) آن مرد درویش صاحب عیال را بخواند و گفت: «النّخلة لک و لعیالک»
به گزارش همشهری، استقبال مردم از سینما در پاییز ۱۳۷۷، کمنظیر بود. در این فصل، مرد عوضی توانست با فروشی شگفتآور، آژانس شیشهای را پشت سر گذاشته و تا آن جا پیش رفت که به پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا آن زمان تبدیل شد. در نهایت، آژانس شیشهای در استان اصفهان و استان تهران رتبهٔ دوم، و در استان سمنان و استان قم رتبهٔ سوم جدول فروش را به دست آورد ولی در ۲۲ استان دیگر، حائز رتبههای اول تا سوم نشد. از اکران مجدد فیلم در جدول فروش سال ۱۳۷۸ کل کشور، ۱۰۴٬۰۰۰ تومان[ر] درآمد از ۵۲۰ تماشاگر و در جدول فروش سال ۱۳۸۰ کل کشور نیز ۳۵۱٬۰۰۰ تومان[ز] درآمد از ۱٬۴۰۴ تماشاگر ثبت شدهاست.
اگر شکوفه نماند برخ ازو عوضی و گر بنفشه نپاید بزلف ازو بدلی
وی فیلمنامهنویس فیلمهایی همچون طلسمشده، مرد عوضی، ماجرای ماداگاسکار و سفر بهخیر بودهاست.
فیلم مرد عوضی (۱۹۵۶) آخرین فیلم هیچکاک برای برادران وارنر بود، این فیلم یکی از معدود فیلمهای هیچکاک است که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شدهاست و طرح آن وقایع زندگی واقعی را از نزدیک دنبال میکند. در این فیلم هنری فوندا و ورا مایلز به ایفای نقش پرداختند. هیچکاک به فرانسوا تروفو گفت که ترس مادامالعمر او از پلیس (به شوخی و اشاره به خاطره کودکیاش) او را ترغیب به ساخت این فیلم کرد؛ زمینه فیلم مرد عوضی، مایه بسیاری از فیلمهای اوست، یعنی شخصی که اشتباه گرفته میشود!
چو ربودی دل و دینم عوضی کن بوصال بگدایی چه روا ظلم کند چون تو شهی
حال بگوی که خداوند بتو چه عوضی داده است؟ اعمش مطایبه کنان گفت: خداوند در مقابل چشمان من ندیدن سنگین دلان را بمن عطا کرد که تو نیز از آنانی.
و ببین چنین شخصی آیا به جهت آن لقمه نانی که به سگ داده که آن هم از خوان نعمت آن پادشاه بود توقع عوضی از پادشاه دارد؟ و دنیا چون آن لقمه نان است که اگر آن را می خورد تا در دهن او بود قلیل لذتی می برد، و بعد از آن ثقل آن در معده اش باقی و آخر به نجاست گندیده منتهی می شود بلکه نسبت دنیا از برای هر شخصی اگر چه هزار سال عمر کند نسبت به نعیم آخرت بسیار کمتر است از لقمه نان نسبت به مملکت دنیا بلکه عمر هزار سال را با نعمت تمام دنیا هیچ قدری نسبت به آخرت نیست، چه جای این چند روزه کوتاه مشوب به انواع آلام و ناخوشیها که همه آنها در نظر خود هیچ مقداری، و در چشم اخیار، اعتباری ندارند آری:
تداین بمعنی سلم - معامله سلف، پیش خرید و پیش فروش - یا نسیه یا اجاره و هر معامله ای که یکی از عوضین آن مدت دار باشد.
ابوالحسن فوشنجی - قدس سره - گفته است که در دنیا هیچ چیز ناخوشتر نیست از دوستی که دوستی وی از برای غرضی یا عوضی باشد.
بهای آن معلوم کرد، و در خرقهای بست، و پارهای حلوا به آن یار کرد و بدان جوان فرستاد و گفت: آن جوان را بگوی که بایزید عذر میخواهد و میگوید، دوش آن بربط بر ما زدی و بشکست. این زر در بهای آن صرف کن و عوضی باز خر و این حلوا از بهر آن تا غصهٔ شکستن آن از دلت برخیزد.
گفت: روز قیامت فرا قرّاء مرائی گویند: نه شما آنید که متاع دنیا بشما ارزانتر فروختند؟ نه آنید که مردمان بر در سرای شما ایستادند؟ نه آنید که ابتداء بر شما سلام میکردند؟ از جزاء اعمال شما بود که بشما رسانیدیم. امروز شما را حقی نماند. از اینجا است که بعضی بزرگان دین، باضطرار و افتقار، رفق دوستان مینپذیرفتند، چنان که سفیان ثوری رحمة اللَّه علیه چند روز بگذشت که در خانه وی هیچ طعام نبود. آخر روز مردی دو بدره آورد بنزدیک وی، گفت: دانی که پدرم ترا دوست بود، و در معیشت متورّع بود، این میراثی است که از وی بازماند، و چنان دانم که حلالست، و در آن هیچ شبهتی نه، چه باشد اگر قبول کنی و مرا بدان شاد کنی؟ سفیان گفت: خدای ترا بدین همّت نیکو ثواب دهد، امّا من قبول نکنم که آن دوستی ما با پدرت برای خدا بوده است. روا ندارم که در مقابله آن عوضی ستانم. این خود درجه متورّعان است، و طریق پارسایان، و برتر ازین درجه عارفان است. و شرک اصغر در حق ایشان آنست که بعد از اخلاص در طاعت، و صدق در عمل، اگر چشمشان در آن عمل خالص آید، یا طلب ثواب آن بخاطرشان فراز آید، یا رستگای خویش در آن عمل بینند، آن همه در راه دین خویش شرک شمرند، وز آن توبه کنند.
تو سیر شدی من نشدم درمان چیست بنما عوضی خود عوض جانان چیست