عوض کردن

معنی کلمه عوض کردن در لغت نامه دهخدا

عوض کردن. [ ع ِ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن. کوهریدن. گهولیدن. تبدیل نمودن. ( ناظم الاطباء ). عوض گردانیدن. تعویض. بدل کردن :
به نور عقل درین انجمن کسی بیناست
که کرد دولت بیدار را به خواب عوض.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه عوض کردن در فرهنگ فارسی

چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن کوهریدن گهولیدن

معنی کلمه عوض کردن در ویکی واژه

تغییر دادن، دگرگون کردن، چیزی یا کسی را جانشین کس یا چیز دیگر کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه عوض کردن

تفنگ ژ۳ بدون نیاز به افزودن وسایلی خاص، و فقط با عوض کردن فشنگ و استفاده از نوع گازی شش‌پر می‌تواند نارنجک تفنگی شلیک کند. انواع مختلفی از فشنگ‌های رسام، آتش‌زا، مانوری و شکاری برای کاربرد در این اسلحه طراحی شده‌اند.
در نمونه بالا، اثرِ (یعنی چرک بودن پوشاک در زمان کنونی) کاری که در گذشته انجام شده (عوض کردن لاستیک در زمان گذشته)، با زمان کنونی آمده‌است.
=برادر دیگر جعفرقلی بود که بیشتر کارهای تجاری و رسیدگی به املاک را انجام می داد. و فرزاندانش محمد قلی و محمدنقی ادامه دهند کار پدر بودند ولی الله کرم شهردار وریس اموزش وپرورش کردستان بود . بعدها فرزندان جعفرقلی نام خانوادگی را به دلیل خطرات پس از انقلاب عوض کردند.
بیاواتی به عنوان یکی از بهترین هافبک‌های تاریخ ایتالیا به شمار می‌رود. او تکنیک پا عوض کردن را در فوتبال رایج کرد.
این اردوگاه با ۹۰۰۰ تن از پناهندگان فلسطینی که در زیر چادر زندگی می‌کردند و از روستاها و شهرهای مرکزی و جنوبی به نوار غزه آمدند تحت قیمومیت بریتانیا بر فلسطین احداث شد و در اوایل دهه ۱۹۶۰ ساختمان‌های آن را که آجری بود با ساختار بلوک و سیمان عوض کردند.
«.... او (دنیس رایت) در سن موریتس نزد شاه رفته و با عوض کردن بعضی جمله‌های مختلف توافق‌نامه‌ای راجع به بحرین (را) به پاراف و امضای شاه رسانید…»
تنفس صحیح برای خواندن، باید با تمرین‌های درست و پیوسته، به شکلی در سیستم تنفسی ما هنگام خواندن یا حتی صحبت کردن نهادینه شود، که دیگر نیازی به فکر کردن به آن نباشد. همانند رانندگی که در آن نیازی به فکر کردن به گرفتن کلاچ و عوض کردن دنده نیست و به صورت ناخودآگاه انجام می‌گیرد.