عوامل
معنی کلمه عوامل در فرهنگ معین
معنی کلمه عوامل در فرهنگ عمید
معنی کلمه عوامل در فرهنگ فارسی
جمع عامله، کارکنان، کارگران، گاوهای کاری، گاوهائی که درشخم زنی وخرمن کوبی بکاربروند
( اسم اسم ) جمع عامله : ۱ - کارکنان کارگران . ۲ - خاک و آب و بذر و گاو و کار که در عقد مزارعه منظور شود . توضیح معمولا این کلمه را جمع عامل گیرند .
معنی کلمه عوامل در دانشنامه اسلامی
از آن در باب زکات سخن گفته اند.
← در زکات
۱. ↑ لسان العرب، واژه «عمل».۲. ↑ مجمع البحرین، واژه «عمل».۳. ↑ مسالک الافهام، ج۱، ص۳۷۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۵۰۳، برگرفته از مقاله «عوامل».
...
معنی کلمه عوامل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عوامل
و بدانک هر چیز را که حق تعالی در عالم معانی ظاهر کرده است در عالم صورت آن را صورتی پدید آورده است. پس صورت جملگی عوامل ملکوت شخص محمدی آمد علیهالسلام و صورت بپرتو نور احدیت کلمه توحید «لا اله الاالله» آمد و سربعث انبیاء علیهم الصلوه والسلام از بهر زراعت تخم توحید است در زمین دلها «الدنیا مزرعه الاخره». خواجه علیهالسلم ازینجا میفرمود «امرت ان اقاتل الناس حتی بقولو لا اله الاالله». این چیست تخم توحید در زمین دلها پاشیدن «ضربالله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون».
چون ستد شه عوامل از دهقان ده ازو رفت و ماند بر وی قان
چون بر حقائق آن اسرار که شرح داده شد اندک وقوفی افتد عاقل صاحب بصیرت منصف را محقّق شود که عقل درین بارگاه بر کار کردهٔ دیگرست چون دیگر عوامل او را قسمی از اقسام موجودات بلکه همه موجودات است و از تمویهات و هذیانات و ترّهات سرگشته گم گشته محترز باشد و بخاطر عزیز خود خیالات و شبهات راه ندهد که جمعی از ایشان گفتند بتلقین شیطان که عقل و عاقل و معقول هر سه یکی است و بدان باری تعالی خواستند لفظ عقل از اسماء مشترکه است که بدین لفظ هر طایفه حقیقتی دیگر می خواهند چنانکه بعضی از زنادقهٔ فلاسفه لفظ عقل ایراد می کنند و بدان خداوند تعالی می خواهند کفری بدین صریحی که او را بنامی می خوانند که او و انبیاء او ذات او را جلّ جلاله بدان نام نخوانده اند.
جز این، در آن صورت عطف بایستی بر هر دو معمول عوامل شود که چنین ترکیبی نیز ماذون نیست. » پایان سخن زرکشی.
هرچه در عالم جماد و نبات و حیوان بود با خویشتن آورد و قبول معقولات بر آن زیادت کرد و بعقل بر همه حیوانات پادشاه شد و جمله را در تحت تصرف خود آورد از عالم جماد جواهر و زر و سیم زینت خویش کرد و از آهن و روی و مس و سرب و ارزیز اوانی و عوامل خویش ساخت و از عالم نبات خوردنی و پوشیدنی و گستردنی ساخت و از عالم حیوان مرکب و حمال کرد و از هرسه عالم داروها برگزید و خود را بدان معالجت کرد.
تا که چنین ابلهان عوامل امرند چرخ عمل را شکسته بینی دولاب
از بس که رمح سر زد، بر سینه آن خرانرا سرباز بسته آنک، از درد سر عوامل