عواصف

معنی کلمه عواصف در لغت نامه دهخدا

عواصف. [ ع َ ص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاصف.( اقرب الموارد ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به عاصف شود. بادهای سخت و تند. ( غیاث اللغات ) : او چون کوه بر زحمت عواصف و صدمه زلازل مصابرت میکرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 214 ). از صواعق رعدو برق و عواصف جنوب و شمال خیمه ها فرونشست. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 227 ). چون به سرحد خراسان رسید از عواصف بأس و قواصف غیظ پدر ایمن شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 380 ). و از رهگذر عواصف قهر و صواعق سخط که کوه طاقت آن ندارد برخیزند. ( جهانگشای جوینی ). || ج ِ عاصفة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عاصفة شود.

معنی کلمه عواصف در فرهنگ معین

(عَ ص ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عاصفه ، بادهای سخت و تند.

معنی کلمه عواصف در فرهنگ عمید

= عاصفه

معنی کلمه عواصف در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عاصفه بادهای سخت و تند .

معنی کلمه عواصف در ویکی واژه

جِ عاصفه ؛ بادهای سخت و تند.

جملاتی از کاربرد کلمه عواصف

آب و خاک را با ما چه مناسبت! اگر نه آفتاب جلال «وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» از ولایت «لطیف و خبیر» بر شما تافتی، عواصف لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ دمار از جان شما برآوردی، و بکتم عدم باز بردی، لکنّه عز جلاله باللّطف معروف و بالفضل موصوف. ببنده نوازی معروف است، و بمهربانی موصوف، بلطف خود و از آمده بوفاء امید داران، بفضل خود پذیرنده حقیرهای پرستندگان، و بکرم خود سازنده کار بندگان در دو جهان.
إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ لمن آمن منهم رَحِیمٌ حین خلصهم. و عن ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص) «امان لامتی من الغرق اذا رکبوا السفن فی البحران یقولوا بسم اللَّه الملک و ما قدروا اللَّه حق قدره»، بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ چون نوح در کشتی نشست و اصحاب وی، فرمان دادند تا آسمان آب فرو گذاشت چنان که اللَّه گفت: فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ و زمین آب خویش برانداخت از هفتم طبقه زمین و چشمه‌ها روان گشت چنان که گفت: وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً چون هر دو آب بهم رسید و درهم شد، باد های عواصف فروگشادند تا در میان آب افتاد و آن را موجها کرد همچون کوه‌های عظیم، اینست که ربّ العزّة گفت: وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ الموج جمع موجة کتمر و تمرة، و الموج حرکة الماء الکثیر بدخول الرّیاح الشّدیدة فی خلاله.