عوارف

معنی کلمه عوارف در لغت نامه دهخدا

عوارف. [ ع َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عارفة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عارفة شود. || شناسندگان. || صابران. || احسان و نیکویی کنندگان. || خوشبوها. || مجازاً بمعنی بخششها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) : آثار و ایادی و عوارف و مکارم آل سامان بر هیچکس از صنایع و بندگان ظاهر تو نیست که بر پسر سیمجور. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 38 ). دل خویشان را به انواع اصطناع و عوارف و ارسال هدایا و تحف صید کرد. ( جهانگشای جوینی ). ایادی و عوارف او در دستها و سواعد هر یک چون سوار گشت. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه عوارف در فرهنگ معین

(عَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عارفه ، نیکویی ها.

معنی کلمه عوارف در فرهنگ عمید

= عارفه

معنی کلمه عوارف در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع عارفه نیکوییها .

معنی کلمه عوارف در ویکی واژه

جِ عارفه ؛ نیکویی‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه عوارف

مهبط عرفان نگشته جان تو جامی درس عوارف چه سود و بحث تعرف
و امروز هیچ پادشاه را در ضبط ممالک و حفظ آن اثر نیست که پیش حزم وعزم ملک میسر می‌گردد، و در تربیت خدمتگاران و اصطناع مردمان چندین لطایف عواطف و بدایع عوارف بجای نتوان آورد که بتلقین دولت وهدایت رای ملک می‌فرماید و مثلا نفس عزیز خود را فدای بندگان می‌دارد.
و خردمند باید که در این حکایات بنور عقل تاملی کند، که دوستی جانوران ضعیف را، چون دلها صافی می‌گردانند و در دفع مهمات دست در دست می‌نهند، چندین ثمرات هنبی و نتایج مرضی می‌باشد، اگر طایفه عقلا از اطن نوع مصادقتی بنا نهند و آن را بر این ملاطفت بپایان رسانند فواید آن همه جوانب را چگونه شامل گردد،و منافع و عوارف آن برصفحات هریک برچه جمله ظاهر شود.
برقع گشای پرده نشینان حق تویی یا عارف العوارف، یا کاشف الغطا
سپهر کرم آنکه چون آفتابست مضیی ء عوارف مضی ء صنایع
عوارفه اغنت و اقنت فلم تذر علی الارض بالاعدام و الله عارفا
بخاص و عام جهان می رسد عوارف شاه نصیب بندۀ مخلص چرا بود حرمان؟
بحر یمدُّ علی العافی عوارفه فی مدحه قلمی یرتاح بالثمل
قاسمی،کشف یقینست درین راه دلیل نه حکایات عوارف، نه حدیث مرصاد