معنی کلمه عهن در لغت نامه دهخدا
عهن. [ ع ِ ] ( ع اِ ) پشم گوسپند و پشم و یا پشم رنگین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پشم رنگین. ( دهار ) ( غیاث اللغات ). ج ، عُهون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): و تکون الجبال کالعهن ( قرآن 9/70 )؛ یعنی کوهها چون پشم میگردد. و تکون الجبال کالعهن المنفوش ( قرآن 5/101 )؛ یعنی کوهها چون پشم رنگ زده شوند. || نیکو سیاست کننده شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). گویند: هو عهن مال ؛ یعنی نیکو اداره میکند مال و شتران را. ( از اقرب الموارد ).