عنود

معنی کلمه عنود در لغت نامه دهخدا

عنود. [ ع ُ ] ( ع مص ) برگردیدن از راه و میل کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). عدول کردن و برگشتن از راه. ( از اقرب الموارد ). || روان گردیدن خون چندانکه خشک نگردد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). جاری شدن خون از رگ و التیام نیافتن رگ. ( از اقرب الموارد ). || تنها چریدن ناقه.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). در گوشه ای تنها چریدن ماده شتر. ( از ناظم الاطباء ). || دیده و دانسته بازگردیدن از حق ، و برخلاف حق کاری کردن ، و رد کردن حق را و به باطل ستهیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). مخالفت با حق و آن را دانسته رد کردن. ( از اقرب الموارد ) : والی آن بقعه در کفر و کنود غالی است و به نخوت طغیان و عنود متعالی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 354 ).
عنود. [ ع َ ] ( ع ص ) برگردنده از راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برگشته از قصد و هدف ، و آن فعول بمعنای فاعل است. ( از اقرب الموارد ). ستیهنده. ( دهار ). ستیزنده و گمراه. ( غیاث اللغات ) : روزگار عنود و دهر کنود به مساوفت و محاسدت به رگ گردن بایستاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 449 ).
چون تو چشم دل نداری ای عنود
که نمی دانی تو هیزم را ز عود.مولوی.گفت امّید من از تو این نبود
که دهی دختر به بیگانه عنود.مولوی.فرصت آن پشّه راندن هم نبود
از نهیب حمله گرگ عنود.مولوی.|| ابر بسیارباران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابربسیارباران که بازنمی ایستد. ( از اقرب الموارد ). || تیر که فایز برآید بر جهت سایر تیرها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). تیری که در جهتی غیر از جهت سایر تیرها، فایز خارج شود. ( از اقرب الموارد ). || شتر ماده بگوشه چرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ماده شتر بگوشه ای چرنده و تنهاچرنده. ( ناظم الاطباء ). ج ، عُنُد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه عنود در فرهنگ معین

(عُ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - ستیزه کار. ۲ - سرکش .

معنی کلمه عنود در فرهنگ عمید

۱. ستیزه کار، ستیزنده.
۲. برگردنده از راه.

معنی کلمه عنود در فرهنگ فارسی

ستیزه کار، ستیزنده، برگردنده ازراه
( صفت ) ۱ - آنکه ستیزه کند ستیزه کار ۲ - برگردنده از راه .
برگردنده از راه برگشته از قصد و هدف و آن فعول بمعنای فاعل است ستیهنده

معنی کلمه عنود در ویکی واژه

ستیزه کار.
سرکش.

جملاتی از کاربرد کلمه عنود

نخواهد برد جان از رشک ما خصم عنود ما سواد کلک ما مشک است، بر زخم حسود ما
فرصت آن پشه راندن هم نبود از نهیب حملهٔ گرگ عنود
بعد از آن داود گفتش کای عنود جمله مال خویش او را بخش زود
گر تو گویی فایدهٔ هستی چه بود در سؤالت فایده هست ای عنود
اژدها بد مکر فرعون عنود مکر شاهان جهان را خورده بود
شکسته باد دهانم که آن جهود عنود لب حسین ز چوب جفا نمود کبود
یا بمحیط شهود مرکز عالم نشست روی حسود عنود سیاه شد همچو قیر
گر نبینی واقعهٔ غیب ای عنود حزم را سیلاب کی اندر ربود
صدهزاران حشر دیدی ای عنود تا کنون هر لحظه از بدو وجود
چه پرده است حسد ای خدا میان دو یار که دی چو جان بده‌اند این زمان چو گرگ عنود
آلانود الشارخ (عربی: العنود الشارخ؛ زادهٔ تاریخ ورودی نامعتبر است) دانشمند اهل کویت است.