عناصر

معنی کلمه عناصر در لغت نامه دهخدا

عناصر. [ ع َ ص ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عُنصر. آخشیجان. رجوع به عنصر شود :
ترتیب عناصر را بشناس که دانی
اندازه هر چیز مکین را و مکان را.ناصرخسرو.- عناصر اربعه ؛ در نزد قدما عبارت بود از آتش و باد و آب و خاک. ( از اقرب الموارد ). و عقیده داشتند که آنها چهار عنصر اصلی هستند که مدار وجود کائنات و عالم کون و فساد و بالاخره جهان جسمانی بر آنها میباشد. ( از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). عناصر چهارگانه. چهار عنصر. ارکان اربعة. چهارارکان. چهار آخشیج. مواد اربعة. اجساد اربعة. امهات اربعة. اسطقسات اربعة. چهار گوهر.
- || عناصر اربعه را صوفیان به چهار نفس تشبیه کرده اند، بدین ترتیب که آتش را نفس اماره ، باد را نفس لوامه ، آب را نفس ملهمه و خاک را نفس مطمئنه نام کرده اند و برای هر یک ده خاصیت ذکر کرده اند. مثلاً مراتب نفس اماره : جهل ، خشم ، بغض ، قهر، کبر، حسد، بخل ، کفر و نفاق است و بدین ترتیب سایر آنها را باصفات مذمومه و ممدوحه تطبیق کرده اند. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا ).
- عناصر بسیط یا بسیطة ؛هر یک از عناصر اربعه است در حال محوضت و خلوص و عدم اختلاط با یکدیگر. ( از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ).
- عناصر ثقیل یا ثقیلة ؛ دو عنصر خاک و آب ، از عناصر اربعة می باشند. ( از فرهنگ لغات واصطلاحات فلسفی ).
- عناصر خفیف یا خفیفة ؛ دو عنصر هوا و آتش ،از عناصر اربعة می باشند. ( از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ).
- عناصر عقود ؛ وجوب ، امکان ، و امتناع را عناصر عقود نامند. ( از فرهنگ علوم عقلی ).
عناصر. [ ع ُ ص ِ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر زیدالخیل آمده. رجوع به معجم البلدان شود.

معنی کلمه عناصر در فرهنگ معین

(عَ ص ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عنصر. ،~ اربعه چهار عنصر قدما: آب ، باد، خاک و آتش .

معنی کلمه عناصر در فرهنگ عمید

= عنصر
* عناصر اربعه: [قدیمی] عناصر چهارگانه، آب، خاک، باد، آتش، آخشیجان، چهار آخشیج.

معنی کلمه عناصر در فرهنگ فارسی

جمع عنصر
( اسم ) جمع عنصر آخشیجان . یا عناصر اربعه . چهار عنصر قدما : آب باد خاک آتش . یا عناصر بسیط ( بسیطه ) هر یک از عناصر اربعه . یا عناصر ثقیل ( ثقیله ) . مراد دو عنصر خاک و آبست . یا عناصر خفیف ( خفیفه ) . مراد دو عنصر هوا و آتش است . یا عناصر عقود . مراد وجوب امکان و امتناع است .
نام جایگاهی است که در شعر زید الخیل آمده

معنی کلمه عناصر در ویکی واژه

جِ عنصر. ؛~ اربعه چهار عنصر قدما: آب، باد، خاک و آتش.

جملاتی از کاربرد کلمه عناصر

عناصر جملگی یکسان نماید نه هر دم نفس دیگر سان نماید
همیشه تا به جهان خالی و تهی نبود جواهر از اعراض و عناصر از ارکان
بهر مهام عباد جای نگیرد تو را کس ار زآهن بود عناصر پیکرش
زادة افلاک و عناصر نئیم شیرة روحیم و روانیم ما
موالید و عناصر غیر ما نیست حقیقت هم زمین و آسمانم
نایب حق در جهان آدم شود بر عناصر حکم او محکم شود
زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
به کارگاه عناصر دماغ می‌سوزم چراع خیره سر چارسو شدن ستم است
با استفاده پساب برای گیاهان می‌توان از پساب به عنوان کود استفاده کرد. به عبارت دیگر بستر کشت، مانند یک بیوفیلتر عمل می‌کند و کیفیت آب را برای زیست ماهیان مناسب می‌سازد، در این میان باکتری‌های موجود در بستر کشت نقش مهمی را در چرخه عناصر دارند که بدون وجود آن سیستم خوب عمل نمی‌کند.
گر زان که نسبتش به عناصر همی‌کنند آبش مگر ز کوثر و خاکش ز عنبر است
عناصر چهارگانه بازار عبارتند از:
تا عناصر نیست بیرون از چهار اندر جهان یادگار روزگاری تو به نفع از هر چهار