عنابی
معنی کلمه عنابی در فرهنگ معین
معنی کلمه عنابی در فرهنگ عمید
معنی کلمه عنابی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه عنابی در دانشنامه عمومی
معنی کلمه عنابی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه عنابی
مهر را آن حسن سرکش گرم بیتابی کند خون به دل یاقوت را آن لعل عنابی کند
آنک گویند که عنّاب نشاند خون را بیتو هر قطره ئی از خون دلم عنابیست
طبیب حُسن علاجش کند به عنابی مریض عشق که دارد ز هجر تاب و تبی
غوره در چشمم مکن چون ز اشک عنابی چکید ناردان بر روی ازآن یاقوت رمانی مرا
به فندق گونه عناب تر داد به جانان زاشک عنابی خبر داد
بوسد بت صقلابی نوشد می عنابی کای زاهد محرابی کوثر به تو ارزانی
عناب لبت رنگ زخم بر بوده ست عنابی چشم من از آن نغنوده ست
آن چیست بر آن طبق همی تابد؟ چون ملحم زیر شعر عنابی
خویش را بر کشد به رعنابی جان ماهیچه هست از آن درهم
گفت لب سوداییان عشق را از دو عنابی مداوا میکند