عموه

معنی کلمه عموه در لغت نامه دهخدا

عموه. [ ع ُ ] ( مص ) سرگشته گردیدن و دودله شدن. ( از منتهی الارب ). دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه ای یا در انتخاب راهی. ( از اقرب الموارد ). عَمَه. عُموهیّة. عَمَهان. عُموهة. رجوع به عموهة شود.

معنی کلمه عموه در ویکی واژه

عموه (جمع عموه‌ها)
#

جملاتی از کاربرد کلمه عموه

ای پیامبر! همسرانت را بر تو حلال داشته‌ایم، [یعنی] آنان‌که مهرشان را داده‌ای، آنان‌که دست راستت صاحب شده‌است، آنان‌که خدا به عنوان غنیمت جنگی به تو بخشیده، و دختر عموهایت و دختر عمه‌هایت و دختر دایی‌هایت و دختر خاله‌هایت که با تو هجرت کرده‌اند، و زنان مؤمنی که خود را به پیامبر می‌بخشند و پیامبر مایل به ازدواج با ایشان است. این خاص توست و نه سایر مؤمنان.
ماسک مفهوم اولیه از سولارسیتی را ارائه داد، که پس از آن توسط پسرعموهایش لیندان و پیتر رایو در سال ۲۰۰۶ تأسیس شد. ماسک بزرگ‌ترین سهام‌دار باقی مانده‌است. سولارسیتی هم‌اکنون بزرگ‌ترین ارائه دهنده انرژی خورشیدی در ایالات متحده آمریکا است.
شالامون جوان در ۲۷ سپتامبر ۱۰۶۳ تاجگذاری کرد. به مناسبت تاجگذاری پسرش، آناستازیا شمشیر آتیلا هون را به دوک اتو از بایرن، که رهبر نیروهای آلمانی بود، تقدیم کرد. بین سالهای ۱۰۶۰ و ۱۰۷۳، پادشاه شالامون با همکاری پسرعموهایش، دوک گزا، لادیسلائوس و لامپرت، که به مجارستان بازگشته و حکومت او را پذیرفته بودند، بر پادشاهی خود حکومت کرد. اما در سال ۱۰۷۴ علیه او شورش کردند و در ۱۴ مارس ۱۰۷۴ او را شکست دادند. پادشاه شالامون به مرزهای غربی مجارستان گریخت و در آنجا توانست حکومت خود را فقط بر مناطق موسون و پوزسونی حفظ کند.
بگفته یاقوت و بغدادی پدر بزرگ ابن اسحاق، یسار، در زمان خلافت ابوبکر در عین التمر در سال ۱۲ هجری به اسارت گرفته شد و به مدینه فرستاده شد. نهایتاً او به بردگی درآمد ولی با پذیرش اسلام او را آزاد کردند. سه پسر یسار: موسی، عبد الرحمن و اسحاق (پدر ابن اسحاق) همه راویان معروف اخبار شدند. شیوه پدران و عموهایش را پی گرفته و به تدریس علم اخبار پرداخت بگونه‌ای که بسیار زود بخاطر اطلاعاتش شهرت پیدا کرد. او سپس به اسکندریه در مصر سفر کرده و تحت نظارت یزید بن حبیب به تدریس مشغول شد. بگفته ابن هاجر، تا جایی که او می‌داند کس دیگری بجز ابن اسحاق، روایت از گروهی از مصریان نقل نکرده‌است.
وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ یعنی و حلال لکم ان تطعموهم طعامکم. میگوید: شما را حلال است و گشاده، که ایشان را طعام دهید. و بدان که طعام در قرآن بر چهار وجه است. یکی از آن مطعوماتست که مردم آن را پیوسته بکار دارند، و ذلک فی قوله تعالی: أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ، وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ، فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا. وجه دوم طعام است بمعنی شراب، و ذلک فی قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی ای من لم یشربه.
نما مرا ز وفا سربلند نزد کسان سلام من بعموها و عمه‌ها برسان
کانال تلگرامی کمپین فعالان بلوچ نوشت که مأموران امنیتی «دست‌کم سه شهروند را که یکی از آن‌ها کودک بود بازداشت کردند.» هویت این افراد «محمد شهرسان زهی» فرزند کاهم داد، «عزیز شهرسان زهی» ۱۶ ساله فرزند لهداد و «محمد درزاده» فرزند عبدالغفور اعلام شده است. بر اساس گزارش‌ها، «پسرعموهای محمد» و «عزیز شهرسان زهی» از سوخت‌برانی بودند که سپاه پاسداران به آن‌ها «تیراندازی کرده بود» و آن‌ها برای «پیگیری» وضعیت آن‌ها به شهر سراوان آمده بودند.
از دیگر آثار او می‌توان به فیلم‌های عموها ، هنر وو ، گل و گارنت ، هفت بار خوش شانس ، تکه‌های تریسی ، شهروند گانگستر ، پرگولند ، متولد رنگ آبی ، رویاهای بد ، بلیز و مافیا و مجموعه تلویزیونی پرونده‌های زک، مال خودت را به من نشان بده و شهر دورهام اشاره کرد.
علامه حلی می‌گوید: «پدر اگر فرزندش را بکشد قصاص نمی شود. اما فرزند اگر پدرش را بکشد قصاص می شود. همچنین مادر اگر فرزندش را بکشد قصاص می شود و بقیه خویشاوندان مانند اجداد، جدات مادری، برادران، خواهران، عموها، عمه ها، خاله ها و دایی ها قصاص می شوند».
وی در سال ۱۲۰۸، با پادشاه سیزده‌ساله قبرس، هوگ اول ازدواج کرد. پس از مرگ هوگ در سال ۱۲۱۸، قبرس را به مقصد شام ترک گفت و مدت‌ها در این سرزمین نزد عموهای خود زندگی کرد. پس از حضور کنراد در اورشلیم، در سال ۱۲۴۳ به‌عنوان پادشاه این شهر، نجبا و بارون‌ها، آلیس را به‌عنوان نایب‌السلطنه وی انتخاب کردند. او سه سال با عنوان بانوی اورشلیم بر این شهر حکومت کرد. پس از مرگ وی در سال ۱۲۴۶، فرزندش هنری اول با حفظ قدرت به‌عنوان پادشاه قبرس، به جانشینی او برگزیده شد.
پدر خورشید، دادمهر، وقتی که او شش سال داشت درگذشت. با مرگ پدر، یکی از عموهای خورشید به نام فرخان کوچک به مدت هشت سال نیابت و قیومیت او را بر عهده گرفت و در سال ۷۴۸ میلادی با رسیدن خورشید به سن چهارده‌سالگی حکومت را به وی سپرد. خورشید پس از تحویل گرفتن مقام اسپهبدی از فرخان کوچک، با توطئه فرزندان او روبه‌رو شد. او پس از تاجگذاری در تمیشه، در نبردی فرزندان فرخان را شکست داده و در سارویه، مرکز طبرستان، مستقر شد.