عموم

عموم

معنی کلمه عموم در لغت نامه دهخدا

عموم. [ ع ُ ] ( ع مص ) فراگرفتن همه را. ( از منتهی الارب ). همه افراد را شامل بودن. همگی را شامل شدن ، و عام شدن : عم المطر الارض ؛ باران همه زمین را فراگرفت. ( از اقرب الموارد ).
- عموم و خصوص مطلق ؛ ( اصطلاح منطق ) عبارت از آن است که دو کلی چنان باشند که مفهوم اولی برهمه افراد دومی صدق کند، ولی مفهوم دومی فقط شامل بعض افراد اولی باشد، مانند: «حیوان » و «انسان » که هر انسانی حیوان است ، اما هر حیوانی انسان نیست. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- عموم و خصوص مِن ْ وجه ؛ ( اصطلاح منطق ) آن است که مفهوم دو کلی چنان باشد که یک مورد اجتماع و دو مورد افتراق داشته باشند، مانند «حیوان » و «ابیض ». ( از فرهنگ فارسی معین ).
عموم. [ ع ُ ] ( ع اِ ) همه. همگی. جمهور. کلیه. جملگی. ( ناظم الاطباء ). تمامی. بجمله : در عموم ِ احوال از غفلت و کاهلی تجنب واجب شناسند. ( کلیله و دمنه ). || ( اِ ) ج ِ عَم . رجوع به عَم شود.

معنی کلمه عموم در فرهنگ معین

(عُ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) شامل شدن ، فرا گرفتن . ۲ - (ق . ) همه ، تمام .

معنی کلمه عموم در فرهنگ عمید

۱. همه، همگی.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] شامل شدن، فراگرفتن، همه را فراگرفتن.

معنی کلمه عموم در فرهنگ فارسی

شامل شدن، فراگرفتن، همه رافراگرفتن، همه، همگی
۱ - همه همگی جمهور : عموم مدعوان وارد شدند . ۲ - ( مصدر ) فرا گرفتن عام بودن شمول . یا عموم و خصوص مطلق هر گاه دو کلی چنان باشند که مفهوم یکی بر همه افراد دیگری صدق کند ولی مفهوم کلی دیگر بر بعض افراد آن کلی صادق باشد بین آن دو مفهوم عموم و خصوص مطلق است مانند حیوان و انسان که هر فرد انسان را حیوان می توان گفت اما هر فرد حیوان انسان نیست . بلکه بعض افراد آن انسان می باشند . یا عموم و خصوص من وجه . هر گاه مفهوم دو کلی چنان باشد که یک مورد اجتماع و دو مورد افتراق داشته باشند نسبت میان آن دو را عموم و خصوص من وجه گویند چنان که در مفهوم حیوان و ابیض .

معنی کلمه عموم در دانشنامه عمومی

عموم (فیلم). عموم فیلمی در گونهٔ درام به نویسندگی و کارگردانی امیلیو استوس محصول سال ۲۰۱۸ ایالات متحده آمریکا است.
• امیلیو استوس
• الک بالدوین
• کریستین اسلیتر
• جنا مالون
• تیلور شیلینگ
• مایکل کی ویلیامز
• جفری رایت
• گبریل یونیون
• جیکوب بارگاس
• ریچارد تی جونز
• کی هونگ لی

معنی کلمه عموم در ویکی واژه

شامل شدن، فرا گرفتن.
همه، تمام.

جملاتی از کاربرد کلمه عموم

لیک میگو علی العموم سخن نورها میفشان ز علم لدن
گرسنگان ره کعبه توکل را زمانه خوان عموم نوال بگشاید
رسول خدا آیت برخواند، و اشارت بوی کرد: وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ، و برین وجه آیت از روی لفظ اگر چه عام است از روی معنی خاص است، که مؤمنان را بر عموم گفت، و علی بدان مخصوص است، و روا باشد که بر عموم برانند.
بر عموم خلق از برنا و پیر ظلم می‌کرد از صغیر و از کبیر
در انشاء مقالات عمومی گل صد برگ بر دفتر نگارم
ز راه حکمت و رحمت عموم اشیا را طریق کسب کمالات خاص بنمودست
عموم فیض به حدیست اندرین کشور که سبزه درنظر آید ز دیدن زنگار
ای با عموم عدل تو از خیل مارشکل راه گریز جسته خیال مبر قشی
هر کجا تاثیر غم را داده ای اذن عموم شادی راحت فشان را ناتوان انداخته
این خواری و این ذلت و این فقر عموم بی‌شبهه به جز علت بیکاری نیست