موکب شعر مرا ز فخر مدیحت مقرعه زن گشته صد رشیدی و عمعق
ز صد یکی نتواند حدیث وصف توگفتن هزار صاحب و صابی هزار صابر و عمعق
هم بر آنگونه که استاد سخن عمعق گفت خاک خونآلود ای باد به اصفاهان بر
روزی در غیبت رشیدی از عمعق پرسید که شعر عبدالسید رشیدی را چون می بینی؟ گفت: شعری به غایت نیک منقی و منقح اما قدری نمکش در میباید.
و گفتهاند یاجوج و ماجوج لقب دو پسر یافث بن نوحاند، نام یاجوج کمین است و نام ماجوج معمع. ضحّاک گفت گروهیاند از ترکان قبیلهای از قبیلههای ایشان از ولد یافث. کعب گفت ایشان فرزند آدماند نه از حوّا زاده که آدم را علیه السّلام وقتی احتلام رسید و نطفهای که از وی جدا شد با خاک آمیخته گشت، آدم چون از خواب بیدار گشت بر آن نطفه که از وی بیامد غمگین گشت، ربّ العزّه از آن نطفه یاجوج و ماجوج بیافرید، فهم یتّصلون بنا من جهة الأب دون الامّ.
خجسته خواجه نجیبی خطیری و طیان قربع و عمعق و حکاک قرد یافهدرای
ز نظمگفت شه الحق نمانده زینت و رونق بگفتهمگر و عمعق به شعر خسرو بیضا
نیستم شاعر ار چه شعر بود خوشتر از عمعق و جریر مرا
مدعی نظم که عمعق بود طرز تخلص به کمالش گواست
سواد نظم مرا گر بود ز آب گذر کنند فخر رشیدی و صابر و عمعق