عمده

معنی کلمه عمده در لغت نامه دهخدا

( عمدة ) عمدة. [ ع ُ دَ ] ( ع اِ ) عمده. آنچه تکیه نمایند بر آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تکیه گاه. ستون : و آن را عمده هر نیکی و سرمایه ٔهر علم و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند.( کلیله و دمنه ). || آنکه بر وی تکیه کنندو کار سپارند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) :
عمده کار مرد و زن بودی
عدت شغل خاص و عام شدی.مسعودسعد.عمده مملکت قاهره بورشد رشید
خاص شاهی که فروزنده تخت و تاج است.مسعودسعد.عمده مملکت علاءالدین
حافظ و ناصر زمان و زمین.نظامی.|| «عمدة» را برای بزرگداشت و تفخیم به کلماتی دیگر میفزودند و لقب بزرگان قرار میدادند، چون : عمدةالدولة. عمدةالدین. عمدةالعلماء. عمدةالملک. عمدةالملوک و السلاطین. عمدةالوزراء... رجوع به هر یک از این ترکیبات در ردیف خود شود. || رسیل لشکر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح نحو ) آن است که در برابر فُضله باشد. یعنی اساس و تکیه جمله بر آن باشد. زیرافضله کلماتی است که جمله مستقلی را تشکیل نمیدهد ورکن کلام نباشد، از قبیل حال و مفعول و غیره. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح نحو ) عمده بر اعراب «رفع» اطلاق میشود، چنانکه فضله بر اعراب نصب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
عمدة. [ ع ُ م ُدْ دَ ] ( ع ص ) مؤنث عمدّ. رجوع به عمدّ شود.
عمده. [ ع ُ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) بزرگ و کلان. ( ناظم الاطباء ). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی.
- عمده خر ؛ آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.
- عمده خری ؛ خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.
- عمده فروش ؛ آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش.
- عمده فروشی ؛ فروختن کالا بصورت کلی. در مقابل خرده فروشی.

معنی کلمه عمده در فرهنگ معین

(عُ مْ دِ ) [ ع . عمدة ] (اِ. ) ۱ - تکیه گاه . ۲ - مهم ، برجسته . ۳ - در فارسی به معنی کلی و بسیار.

معنی کلمه عمده در فرهنگ عمید

۱. تعداد زیاد و کلی از چیزی، بیش تر.
۲. اصلی، مهم: قسمت عمدۀ بحث.
۳. (اسم ) [قدیمی] آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه.

معنی کلمه عمده در فرهنگ فارسی

آنچه به آن تکیه کنند، تکیه گاه، و آنکه به اواعتمادکننددرفارسی به معنی چیزکلی وبسیارهم میگویند
( اسم ) ۱ - آنچه بدان تکیه کنند متکا تکیه گاه . ۲ - مهم برجسته . ۳ - کلی و بسیار از هر چیز .
مونث عمد

معنی کلمه عمده در دانشنامه آزاد فارسی

عمده (العمده). عُمْدَه (العُمْدَه)
(یا: العمدة فی معرفة صناعة الشّعر و نقده و عیوبه ) نوشته ابن رشیق قیروانی (۴۵۶ق)، کتابی به عربی ، در ۱۰۶ باب، در شناخت شعر و نقد ادبی . مؤلف با استناد به قوانین و موازینی که از گذشته در نقد شعر وجود داشت ، مکتبی مستقل در علم نقد ایجاد کرد و به نقد و بررسی شعر و شاعران پرداخت . در کتاب خود، به اصلاح و تجدید نظر در شعر اصرار دارد و حتی آنچه دیگران سرقت ادبی خوانده اند، اصلاح شعر به قلم شاعران متأخر می داند. اگر چه مؤلف در تدوین کتاب خود از آرا و نظریات متقدمانی چون ابن قتیبه ، جاحظ ، قدامه و ابن معتز بسیار بهره برده ، به منابع خود اشاره نکرده است . العمده را می توان اولین کتاب نقد در غرب جهان اسلام و ابن رشیق را مؤسس این مکتب دانست . این کتاب به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید چاپ شده است (قاهره، ۱۹۵۵).

معنی کلمه عمده در ویکی واژه

principale
عمدة
تکیه گاه.
مهم، برجسته.
در فارسی به معنی کلی و بسیار.

جملاتی از کاربرد کلمه عمده

قدر را عزم تو قدوه، قضا را جزم تو عمده اجل را رزم تو قانون جهان را بزم تو گلشن
تا شریعتمدار در همه کار بود همدست عمدهٔ التجار
ثنا را اصل تو عمده دها را عقل تو مرکز ادب را طبع تو میزان خرد را رای تو داور
عمده مملکت علاء الدین حافظ و ناصر زمان و زمین
به زلف رونق حسنش همی بیفزاید چو مدح عمده اسلام رونق اشعار
عمده ی ملک نصیر دول و دین که سپهر گردن از چنبر او توسن مصرع نکشد
پیش رخسار تو هستند ز حرمت همه خلق همچو در بارگه عمده دین دست به کش
بر پنج عمده بودی دین را اساس و اکنون تا تو عماد دینی شد شش همه معظم
سید عالم و عمید اجل عمده ملک و دین ابوالاعلی
ای مرد مردمی ، که بمردی و مردمی احوال تست عمدهٔ هر داستان شده