معنی کلمه علم در لغت نامه دهخدا
علم. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) کفیده لب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). شکافته شدن لب بالا،یا یکی از دو طرف آن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) شکافتگی در لب بالایین و یا در یکی از دو طرف آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) لب شکری. || ( اِ ) حد فاصل میان دو زمین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || نشانی که در راه برای شناختن برپا سازند.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || منار. ( ذیل اقرب الموارد ). || کوه ، یا کوه دراز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، أعلام ، عِلام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || نشان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نشان لشکر. ( ناظم الاطباء ). || پرچم. ( منتهی الارب ). آنچه به سر نیزه بندند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به پرچم شود. || درفش.( منتهی الارب ). رایة. ( اقرب الموارد ). بیرق. این لفظ از دو کلمه عبرانی ترجمه شده است ، یکی «نس » که بمعنی چوبی است که بر زیر آن مشعلی باشد، و دیگری «دجل » است که بمعنی علم یا بیرق میباشد که از قماش ترتیب یافته صورت بر آن نگارند. بعضی از علمای یهود گویند که بر علم بنی یهودا صورت شیر، بر علم بنی رأوبین صورت مرد، و بر علم بنی افرائیم صورت گاو، و بر علم دان صورت کرکس منقوش بود. ( از قاموس مقدس ص 618 ). امیر فرمود تا خلعت احمد راست کردند طبل و علم و کوس و آنچه به آن رود که سالاران را دهند. ( تاریخ بیهقی ص 270 ).
- علم افکندن ؛ کنایه از عاجز شدن و گریختن و شکست خوردن. ( آنندراج ). و رجوع به علم انداختن شود.
- علم انداختن ؛ سپر انداختن. عاجز شدن. رو گرداندن. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ).
- || غافل شدن. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).
- علم بر بام زدن ؛ فاش کردن امری را :
چون بپوشیم راز کآوردیم