معنی کلمه علل در لغت نامه دهخدا
علل. [ ع ِل َ ] ( ع اِ ) ج ِ علّت. رجوع به علت شود :
آن عللهائی که در طب گفته اند
دور باشد از تنت ای ارجمند.مولوی.- علل اربعه ؛ عبارتست از علت صوری ، علت مادی ، علت فاعلی و علت غائی. رجوع به علت شود.
- علل خارجی ؛ اموری است که خارج از ذات اشیاء بوده ودر عین حال در حصول و تحقق آنها دخالت داشته باشند،مانند علت غائی و فاعلی که هر دو از علل خارجیه اند،یعنی خارج از ذات معلول میباشند. ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ص 204 ).
- علل داخلی ؛ اموری است که داخل در ذات معلول بوده و ازمقومات ماهوی آن میباشند، مانند ماده و صورت که علت مادی و صوری هستند و داخل در ذات و از مقومات اشیاءهستند. ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ص 204 ).
- علل دریا و مکان ؛کنایه از آفتاب است. ( ناظم الاطباء ).
- علل عالیه ، مبادی اولیه مجرده . ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ).
- علل ماهیت ؛ اموری است که قوام ماهیت اشیاء باآنها است. در مقابل علل وجود. مقومات و ذاتیات هر شی ٔ، علل ماهوی آن شی ٔاند. ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ).
- علل مُعِدّه ؛ اموری است که هر یک بتنهائی مؤثر در وجود معلول نیستند، و لکن موجب نزدیک شدن صدور معلول از علت مؤثره اند. بعبارت دیگر مجموع اموری که معلول را مهیای صدور از علت مؤثره مینمایند، علل مُعِدّه نامند. و آن را علل مقربه نیز نامند از آن جهت که سبب نزدیک شدن صدور معلول از علت میشوند، و معلول را به مرتبه صدور از علت مؤثره میرسانند، و یا علت مؤثره را به مرحله ای میرسانند که موجب صدور معلول از آن شود. بعضی گویند هر یک از علل معدّه علت ناقصه اند، و مجموعاً علت مؤثره. ولکن محققان فلاسفه گویند که علل معدّه اصولاً مشمول عنوان علیت نمیشوند، نه ناقص و نه تام ،بلکه معداتی میباشند که سبب مهیا شدن علت برای ایجاد و صدور معلولند. ( از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ).
- علل مقربه . رجوع به علل معدّه شود.