علفی. [ ع َ ل َ] ( ص نسبی ) از علف. || نوعی پارچه است. - ابریشم علفی ؛ پارچه ای که از ابریشم مصنوعی ( غیرطبیعی ) ساخته شده باشد.
معنی کلمه علفی در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب به علف . ۲ - نوعی پارچه است . یا ابریشم علفی . پارچه ای که از ابریشم مصنوعی سازند .
جملاتی از کاربرد کلمه علفی
تا در طلب آب و علفی حیوانی و در شکل بشری
و این قحط که بر ما بوده است و امروز نیز هست، ایشان را همچنین بوده است و هنوز هست، چنانکه از اخبار درست ما را معلوم گشت. و ما باری امروز دیری است تا بر سر علفیم و اسبان و مردم ما بیاسودند و ایشان از بیابانها میبرآیند، این عجز است، مر او را نباید ترسید. یبغو و طغرل و ینالیان و همه مقدّمان گفتند: این رای درستتر است. و بنه گسیل کردند با سواری دو هزار کودکتر و بد اسبتر، و دیگر لشکر را عرض کردند، شانزده هزار سوار بود و ازین جمله مقدّمه خواهند فرستاد با ینالیان و پورتگین. نیک احتیاط باید کرد که حال این است بحقیقت که باز نموده آمد.»
مور که مردانه صفی میکشد از پی فردا علفی میکشد
چند و چند از گریز و ناخلفی؟ هم پدیدست حد خوش علفی
شرط اول آن که علفی نباشد، بلکه به چراگاه بود تا بروی مونت بسیار نرود اگر در جمله سال چندانی علف دهند که آن را مونتی شمرند، زکوه بیفتد.
گیاهی است علفی و پایا به ارتفاع حدود ۱۰ سانتیمتر با برگهای صاف، شفاف، مدور یا به شکل کلیه که به علت واقع بودن در سطح زمین قسمتی از محل رویش خود را میپوشاند.
نگاه کن بر احوال کلیم الله، موسی بن عمران علیه السلام که بی واسطه با خدا سخن گفتی و انوار تجلی بر او تافتی چگونه در دنیا زندگانی کرد، غالب قوت او گیاه زمین و برگ درختان بود و از کثرت ریاضت و زحمت، چنان لاغر و ضعیف شده بود که سبزی علفی که خورده بود از ظاهر شکم مبارکش نمایان بود.
چون نیستش ز بی علفی قوّت نهوض بیچاره تازیانۀ بیداد می خورد
مرکب تند و تیز آتش را علفی خوشگوار می خواهم
آب و هوای افوس معتدل کوهستانی بوده، دمای آن در فصل زمستان کم و بارش برف زیاد است. در فصل تابستان نیز هوای ملایم و مطبوعی دارد. تنوع آب و هوا و جنس خاک سبب رویش گیاهان علفی و بوتهای خودرو در افوس میگردد وجود این گیاهان سبب میشود که در فصل گرم، دشتهای آن سرسبز باشد.
چنان ز بی علفی مانده اند بیچاره که آخر شبشان شد بهشت روح فزای