علاقه
معنی کلمه علاقه در لغت نامه دهخدا

علاقه

معنی کلمه علاقه در لغت نامه دهخدا

( علاقة ) علاقة. [ ع َل ْ لا ق َ ] ( ع اِ ) مرگ. ( ذیل اقرب الموارد ).
علاقه. [ ع َ ق َ/ ق ِ ] ( از ع ، اِمص ) به دل دوست داشتن. ( اقرب الموارد ). دوست داشتن و خواهش آن نمودن. ( منتهی الارب ). || کشتن. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || ( اِمص ) آویزش. ( منتهی الارب ). || آویزش دل. ( غیاث ). دوستی. ( اقرب الموارد ). دوستی لازم قلبی. ( منتهی الارب ). || بستگی و ارتباط.
- علاقه قرابت ؛ بستگی و ارتباط خویشاوندی. ( از ناظم الاطباء ).
- علاقه محبت ؛ بستگی و دوستی. دوستی قلبی و حقیقی. ( از ناظم الاطباء ).
|| دشمنی.از اضداد است. ( اقرب الموارد ). خصومت. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) آنچه جهت زندگانی کافی و بسنده باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آنچه بدان روز گذارند. || علف و خورش و روزگذار. ( منتهی الارب ). || آنچه لازم گیرد آن را مرد از پیشه و جز آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آنچه متعلق بمرد باشد از زن و فرزند و مال. ( اقرب الموارد ). || مَهر و کابین که بر ذمه ناکح لازم نمایند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، عَلائق. ( منتهی الارب ). || مرگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شتر که جهت خواربار همراه قوم فرستند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آنچه بر آن چرخ چاه آویزند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || چرخ چاه. || رسن دلو. || دلو بزرگ. || چرخ دلو. || رسن آویخته در بکره. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || بهترین مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مال قیمتی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، علائق.
علاقه. [ ع ِ ق َ / ق ِ ] ( از ع ، اِ ) بند کمان و تازیانه و شمشیر و جز آن که بدان آنها را شخص بر خود می آویزد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || هر چیز که بدان چیزی را آویزند. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ). || آنچه از میوه به درختان آویزان باشد. ( اقرب الموارد ). ج ، علائق ، عُلاقی ̍. || دنباله.
- علاقه دستار ؛ طره آن. ( از غیاث اللغات )( از آنندراج ). شمله. ( برهان ).
علاقه.[ ع َ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع در 46 هزارگزی شمال خاوری کدکن و 6 هزارگزی باختر جاده شوسه مشهد به زاهدان.آب و هوای آن معتدل و دارای 518 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و بنشن و زعفران. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. راه آن مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه علاقه در فرهنگ معین

(عَ قِ ) [ ع . علاقة ] ۱ - (مص م . ) دوست داشتن . ۲ - (اِمص . ) دوستی . ۳ - پیوند، ارتباط ، وابستگی . جِ علائق .
(عِ قِ ) [ ع . علاقة ] (اِ. ) ۱ - رشته و بندی که چیزی را به آن بیآویزند. ۲ - بند کمان و تازیانه . ۳ - میوه ای که از درخت آویزان باشد، جِ علائق .

معنی کلمه علاقه در فرهنگ عمید

۱. دوست داشتن، دلبستگی.
۲. (اسم ) زمین و مِلک، دارایی.
۳. (ادبی ) در بیان، ارتباط و مناسبتی که میان معنی حقیقی و مجازی وجود دارد.
۱. رشته و بندی که چیزی به آن بیاویزند.
۲. بند کمان، تازیانه، و شمشیر.
۳. میوه ای که بر درخت آویزان باشد.

معنی کلمه علاقه در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بند و کمان و تازیانه و شمشیر و جز آن . ۲ - هر چیز که بدان چیزی را آویزند . ۳ - آن چه از میوه به درختان آویزند باشد جمع : علایق ( علائق ) علاقی . ۴ - دنباله . یا علاقه دستار . طره آن شمله .
مرگ

معنی کلمه علاقه در دانشنامه عمومی

علاقه (فیلم ۱۹۳۵). علاقه ( به اسپانیایی: El caballo del pueblo ) یک فیلم سینمایی کمدی، موزیکال محصول سال ۱۹۳۵ آرژانتین به کارگردانی و نویسندگی مانوئل رومرو با بازی لوئیس بایون ئررا است. این یک فیلم در سبک تانگو است و اولین بار در ۱۵ اوت ۱۹۳۵ به نمایش درآمد.
علاقه (فیلم ۱۹۷۶). مورد علاقه ( روسی: Фаворит ) یک فیلم روسی دو قسمتی دربارهٔ رمان کارآگاهی نویسنده انگلیسی دیک فرانسیس دد سِرت است. برای اولین بار تلویزیون مرکزی شوروی در ۱۳ و ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۷ به نمایش درآمد.
پس از مرگ بیل دیویدسون در مسابقات، دوست او، آلن یورک، سوارکار می فهمد که این یک تصادف نبوده است.
این فیلم به طور فعال از موسیقی جان لنون از آلبوم تصور کن استفاده می کند.
علاقه (فیلم ۱۹۹۴). علاقه ( به انگلیسی: The Favor ) یک فیلم سینمایی کمدی رمانتیک آمریکایی به کارگردانی دونالد پتری و نویسندگی سارا پاریوت و جوزان مک گیبون محصول سال ۱۹۹۴ است. در این فیلم هارلی جین کوزک، الیزابت مک گاورن، بیل پولمن، برد برد پیت و کن وال بازی می کنند. موسیقی اصلی را توماس نیومن ساخته است.
کتی با پیتر ازدواج کرده است. او به این فکر می کند که اگر با دوست پسر قدیمی خود تام بود چه اتفاقاتی می افتاد. ازدواج او را از رسیدن به این خواسته اش منع می کند به همین دلیل از دوستش امیلی می خواهد با او ارتباط برقرار کرده و از تجربه اش به او بگوید، اما …
• هارلی جین کوزک در نقش کتی وایتینگ
• الیزابت مک گاورن در نقش امیلی امبری
• بیل پولمن در نقش پیتر وایتینگ
• برد پیت در نقش الیوت فاولر
• کن وال در نقش تام اندروز
• زنجبیل اورسی در نقش جینا
• لی آن اورسی در نقش هانا
• لری میلر در نقش جو دوبین
این فیلم در سال ۱۹۹۰ فیلمبرداری شد، اما به دلیل ورشکستگی اوریون در سال ۱۹۹۱ در آمریکا و کانادا در ۲۹ آوریل ۱۹۹۴ انتشار گسترده شد. در ۲۹ دسامبر ۲۰۰۱، برای رسانه خانگی با فرمت دی وی دی برای کد منطقه ای منتشر شد.
علاقه (هیجان). علاقه احساس یا هیجانی است که سبب می شود توجه روی یک شی، رویداد یا فرایند متمرکز شود. در روان شناسی مورد علاقه معاصر، از این اصطلاح به عنوان یک مفهوم کلی استفاده می شود که ممکن است دیگر اصطلاح های روان شناختی خاص تر، مانند کنجکاوی و تا حد بسیار کمی تعجب را دربر گیرد. [ نیازمند منبع]
احساس علاقه، حالت چهره خاص خود را دارد که برجسته ترین جزء آن داشتن مردمک های گشادشده است.
معنی کلمه علاقه در فرهنگ معین
معنی کلمه علاقه در فرهنگ عمید
معنی کلمه علاقه در فرهنگ فارسی

معنی کلمه علاقه در ویکی واژه

simpatia
affetto
علاقة
دوست داشتن.
دوستی.
پیوند، ارتباط، وابستگی. جِ علائ
علاقة
رشته و بندی که چیزی را به آن بیآویزند.
بند کمان و تازیانه.
میوه‌ای که از درخت آویزان باشد؛ جِ علائ

جملاتی از کاربرد کلمه علاقه

به تن علاقه ندارد روان ساده من برنده است چو تیغ آب ایستاده من
علاقهٔ او به ویولن چنان بود که پس از مدتی به ابراهیم ویولنی معروف شد.
لیک از مهوشان شهر مرا هست قطع علاقه امر محال
بسیار غافلان خود آرا بسان شمع سر در سر علاقه زر تار کرده اند
گهی که تیغ اجل بگسلد علاقه ی روح بود تعلق دل با تو همچنان ما را
بنده بر درگهت بماند مقیم پای بند علاقه سه پسر
خوش آن که بخت سیه را علاقه نگسلد از دل اسیر سلسله زلف مشکبوی تو باشد
سبک شدی به نظرها و از تهی مغزی علاقه تو به دستار می شود افزون
علاقه ای که کتان را بود به ماه تمام به پاره پاره دل من جدا جدا دارم
بجز تعلق رنگین رخش بمشکین زلف چنین علاقه کم افتد بکفر ایمان را
علاقه سر مویی به دل بود بسیار بس است لنگر پرواز چشم یک پر کاه