معنی کلمه عقیده در لغت نامه دهخدا
- امثال :
عقیده آزاد است ؛ مثلی است کهن و باستانی که نزد عوام و خواص ایرانی متداول است ، و از آن اصل آزادی اندیشه و دین را اراده می کنند. ( امثال و حکم دهخدا ).
- باعقیده ؛ عقیده دار. عقیده مند.
- بدعقیده ؛ آنکه عقیده اش ناپسند باشد.
- بی عقیده ؛ بدون عقیده. غیر معتقد.
- خوش عقیده ؛ آنکه عقیده اش پسندیده باشد.
- عقیده حقوق مطلقه ؛ خلاصه این عقیده چنین است که شخص میتواند حقوق فردی را بدون قید و حد به معرض اجرا بگذارد اگر چه از اجرای حق او دیگری متضرر شود، این عقیده دیون بوده و هست. این عقیده اساساً با تحلیل ماهیت حق و طرز پیدایش آن منافات دارد زیرا پیدایش حق بر اساس تصادم محرومیتها است و رفع تصادم محرومیتها ( که منجر به پیدایش حقوق شده است ) ایجاب میکندحقوق مطلقه ای وجود پیدا نکند. عقیده مقابل عقیده مزبور را تحت عنوان «اصل محدود بودن حق » یاد میکنند.( فرهنگ حقوقی ).
- هم عقیده ؛ دو طرف که عقیده شان مانند هم باشد.