عقم

معنی کلمه عقم در لغت نامه دهخدا

عقم. [ ع َ ] ( ع مص ) خشک گردیدن پیوندها. ( از منتهی الارب ). خشک شدن مفاصل.و فعل آن مجهول بکار رود. ( از اقرب الموارد ). حدیث تعقم اصلاب المشرکین ، به همین معنی است. || ( اِمص ) نازاینده شدن زن و قبول نکردن رحمش آب مرد را. ( از منتهی الارب ). نازاینده شدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). سترون شدن. عقیم شدن رحم. عُقم. عَقَم. || عقیم کردن خداوند رحم را. || سکوت کردن و خاموش شدن. ( از اقرب الموارد ). عَقَم. ( منتهی الارب ). و رجوع به عَقَم شود.
عقم. [ ع َ ] ( ع اِ ) گلیم سرخ ، یا هر جامه سرخ. و نوعی از رنگ و نگار. ( منتهی الارب ). نوعی از نگار، و گویندگلیم سرخ است و گویند هر لباس سرخ رنگ. ( از اقرب الموارد ). عِقم. و رجوع به عِقم شود. || حاجزمیان دو چیز. ( منتهی الارب ). اصل معنای عقم ، سد و منعو قطع است و باقی معانی آن مجازی باشد. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نازایندگی ، و شکستگی است در زهدان که به سبب آن آبستن نشود. ( منتهی الارب ).
عقم. [ ع َ ق َ] ( ع مص ) خاموش گردیدن. ( منتهی الارب ). عَقم. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عَقم شود. || نازاینده شدن زن و قبول نکردن رحمش آب مرد را. ( از منتهی الارب ). عَقم. عُقم. و رجوع به عَقم شود. سترون شدن زن.
عقم. [ ع ِ ] ( ع اِ ) نوعی از رنگ و نگار. ( منتهی الارب ). عَقم. و رجوع به عَقم شود.
عقم.[ ع ُ ] ( ع مص ) نازاینده شدن زن و قبول نکردن آب مردرا. ( از منتهی الارب ). عقیم بودن رحم. ( از اقرب الموارد ). سترون شدن. عَقم. عَقَم. و رجوع به عَقم شود.
عقم.[ ع ُ ] ( ع اِمص ) نازایندگی ، و شکستگی است در زهدان که به سبب آن آبستن نشود. ( منتهی الارب ). سترونی. عَقم. و رجوع به عَقم شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ عَقیم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عقیم شود.
عقم. [ ع ُ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَقیم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عقیم شود.

معنی کلمه عقم در فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِمص . ) نازایی ، سترونی .

معنی کلمه عقم در فرهنگ فارسی

عقیم بودن، نازابودن زن، فرزندنشدن ازمرد، نازایی، سترونی
( اسم ) نازایی سترونی .
نوعی از رنگ ونگار

معنی کلمه عقم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَقِمِ: برپادار(در اصل میم ساکن بوده که چون در کنار ساکن یا تشدید کلمه بعد قرار گرفته به آن کسره داده اند)
معنی أَقِمْ: برپادار- نگه دار
تکرار در قرآن: ۴(بار)
(بر وزن قفل) خشکیدن. راغب گفته: عقم خشک شدنی است که مانع از قبول اثر باشد گویند «عقمت مفاصله» بندهای بدنش خشکید. و به دردی که قابل صحت نیست گویند: «داء عقام» از زنان کسی را عقیم گویند که نطفه مرد را قبول نکند.(نازا). . زنش صیحه زنان آمد و با تعجّب به صورتش زد و گفت: پیرزن عقیم می‏زاید؟! . هر که را خواهد عقیم می‏کند آیه شامل زنان و مردان است. . «یَوْمٍ عَقیمٍ» روزی است که خیری و سروری در آن نیست و فرح و شادی نمی‏زاید ظهور آن می‏رساند که مراد عذاب دنیاست. . عقیم ظاهراً به معنی فاعل است گفته‏اند «ریح عقیم» بادی که ابر باران‏ده نیاورده و ابرها و درختان را تلقیح نکند یعنی خیری نزاید قرآن درباره بادها فرموده: ... و اگر بادی باشد که هیچ یک از فایده‏ها را نداشته باشد پس آن از زائیدن فایده عقیم است باد قوم عاد چنین بادی بوده است. گفته‏اند: «اَلْمُلْکُ عَقیمٌ» یعنی حکومت نازا است زیرا پدر برای پادشاهی پسرش را می‏کشد. این لفظ فقط چهار بار در قرآن مجید آمده است.

معنی کلمه عقم در ویکی واژه

نازایی، سترونی.

جملاتی از کاربرد کلمه عقم

مرتضی کز پیش بوبکر و عمر باشد به علم کی روا داری که فرمان از پس «عقمان» دهد
متاهل شدن من چه قیاسی است عقیم که از آن عقم بود در تتق غیب نتاج
«وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ» ای فی شک ممّا القی الشیطان علی لسان رسول اللَّه یقولون ما باله ذکرها بخیر ثمّ ارتدّ عنها، و قال ابن جریح: «منه» ای من القرآن، و قیل من الدّین و هو الصّراط المستقیم. «حَتَّی تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً» یعنی القیامة، و قیل الموت، «أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ» ای عذاب یوم لا لیلة له و هو یوم القیمة، و قیل عقیم علی الکفّار فلا یکون لهم فیه خیر و لا راحة کما انّ الرّیح العقیم هی الّتی لا سحاب معها و لا مطر، و العذاب العقیم هو الّذی لا مخرج منه، اخذ ذلک من عقم المرأة الّتی لا تلد و عقم الرّجل الّذی لا یولد له، و قیل یوم عقیم یوم بدر و انّما سمّی عقیما لانّ نسلهم انقطع فیه، و لم یکن للکفّار فیه خیر، و قیل لانّه لا مثل له فی عظم امره لقتال الملائکة فیه و لم یقاتلوا بعد ذلک.
یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً و ذلک انّ قوم نوح لمّا کذّبوه زمانا طویلا حبس اللَّه عنهم المطر و اعقم ارحام نسائهم اربعین سنة فهلکت اموالهم و مواشیهم فقال لهم نوح: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ من الشّرک ای استدعوا المغفرة بالتّوحید، یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً المدرار المطر الکثیر الدرّ.
مرهون امتناع بود مثل او که بست گردون به قفل عقم ممر تناسلش
تا فصل بهاران زفرح بخشی کیهان از اختر ارکان ببرد عقم (و)عنن را