عقلا. [ ع ُ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) عقلاء. ج ِ عاقل. خردمندان. مردمان عاقل و خردمند و هوشیار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عقلاء و عاقل شود : سخن رسول دل و جان تست اگرخوب است خبر دهد عقلا را که جانت محترم است.ناصرخسرو.موسی زمان راتو یکی شهره عصائی بشناسند آنانکه عصای عقلااند.ناصرخسرو.من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا پدر بگوی که من بی حساب فرزندم.سعدی.- عقلای سبعه ؛ حکمای سبعه. خردمندان هفتگانه. نام هفت تن خردمند معروف یونان باستان. رجوع به حکمای سبعه شود. ( عقلاً ) عقلاً. [ع َ لَن ْ ] ( ع ق ) از روی عقل. از روی خرد. عاقلانه.
ببین چه مایۀ دیوانگی ست گرسنگی که خاطرِ عقلا را زجان ملال دهد
بنده باید که زجان بنده ی ما می باشد ورنه پیش عقلا بنده ی نانی هیچست
بر سر حرف نخستین روم ای آنکه بود عقلا در وصف تو مبهوت زبانها ابکم
مشروعیت قدرت در اقتدار سنتی، از سنت؛ در اقتدار کاریزماتیک از شخصیت و ویژگیهای رهبری فرد و در اقتدار عقلانی - قانونی، از نظام بوروکراسی و قانونی منشأ میگیرد.
- شامل افکار رشدیافته و همچنین عقلانی است. این مرحله همچنین به کودکان اجازه میدهد تا افکاری مانند سازماندهی و هدف موقعیتها را به دست آورند.
نقد جان بنهاده اند اندر پی مشتی محک رغم کم عقلان که دل در بیشی زر بسته اند
هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ ای هَلْ فِی ذلِکَ کفایة «لذی» عقل فیعرف عظم هذه الاقسام. و قیل: هَلْ فِی ذلِکَ ما یقسم به اهل العقل اذا بالغوا فی القسم، و قیل: کفی «ذلک» قسما «لذی» العقل، و سمّی العقل حجرا لانّه یحجر صاحبه عن الباطل کما یسمّی عقلا لانّه یعقله عن القبائح و جواب القسم قوله: إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ و اعترض بین القسم و جوابه قوله عزّ و جلّ: أَ لَمْ تَرَ معناه التّعجّب ای «الم» تخبر «الم» تعلم کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ.
ورمیرش بعد از پنج سال در جامعه عیسی (یسوعیون)، بیخدا شد. او مانند بسیاری از همکارانش در ۲۵ سالگی ایماناش را ترک کرد. او سپس یک ماتریالیست فلسفی شد. در دهه ۱۹۹۰ مقالهای عقلانی-علمی از او در رسانههای بلژیک تحت عنوان «چرا خدای مسیحیت نمیتواند وجود داشته باشد» هیاهویی به پا کرد.
عقل میگوید که این راهی است بیپایان مرو گو برو عقلا تو را با بی سرو سامان چه کار؟
علم را بی عقل نتوان کاربست پیش بیعقلان نمیباید نشست
اکثریت قریب به اتفاق دولتهای مدرن از سده بیستم به بعد در دسته اقتدار عقلانی - قانونی قرار میگیرند.
سر تشویر کی از پیش برآید دگرم چون نشینم پس ازین با عقلا در محفل