عقربک

معنی کلمه عقربک در لغت نامه دهخدا

عقربک. [ ع َ رَ ب َ ] ( اِ مصغر ) مصغر عقرب. عقرب خرد. و رجوع به عقرب شود. || قرحه سخت دردناک که در گوشه ناخن پدید آید. مرضی در گوشه ناخن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). کرمیک. ( مهذب الاسماء ). کژدمه. کژدمک. گوشه. داحوس. داحس. ناخن پال. ناخن خواره. درد ناخن. خوی درد. نوعی زخم چرکی و عفونی است که دارای ریشه ای سخت و دردناک می باشد. این زخم در سر انگشتان ایجاد میشود و ظاهراً باید ریشه آن رابه وسیله عمل جراحی بیرون آورد. پیروان مذهب شیعه معتقدند هر کس در روز عید غدیرخم خیاطی کند شست یا انگشت دیگرش عقربک خواهد شد. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- عقربک شدن ؛ و عقربک درآوردن ، مبتلی شدن به عقربک. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
|| هر یک از سوزن گونه ها که بر سطح صفحه ساعت است و از حرکت آن ، ساعات و دقایق پیدا میشود. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). عقربه. عقرب. و رجوع به عقربه و عقرب شود.

معنی کلمه عقربک در فرهنگ عمید

۱. =عقربه۲
۲. (پزشکی ) زخم و ورم دردناکی که در سر انگشت پیدا می شود، التهاب حاد و چرکی ناخن که گاه به اطراف سرایت می کند و باعث افتادن ناخن می شود، کژدمک، کژدمه.

معنی کلمه عقربک در فرهنگ فارسی

مصغر عقرب عقرب خرد

معنی کلمه عقربک در دانشنامه آزاد فارسی

عَقرَبک
گیاهان متعلق به جنس Paronychia از تیرۀ نارمو (Paronychiaceae). این گیاهان یک ساله یا پایا، دارای برگ های متقابل و گل های برگک دار در گل آذین های کروی و گویچه ای، کاسه پنج لبۀ سبز و علفی یا فلسی، جام پنج گلبرگی و میوۀ کپسول غشایی اند. از این جنس، پنج گونۀ علفی چندساله و اغلب گسترده روی زمین وجود دارد. وجه تسمیۀ این گیاهان در کاربرد آن ها برای معالجۀ بیماری عقربک است.

جملاتی از کاربرد کلمه عقربک

داشت دو مغز و به هر مغز یکی کارشناس چشم بر عقربک و دست به سکّان اندر