عقابین

معنی کلمه عقابین در لغت نامه دهخدا

عقابین. [ ع ُ ب َ ] ( ع اِ ) تثنیه عقاب ( در حال نصب و جر، و در تداول فارسی رعایت این قاعده نشود ). عقابان. || دو چوب است که پوست را میان آن کشند. ( از لسان العرب ). دو چوب بلند که مجرمان را بدان بندند. ( غیاث اللغات ). دو چوب بلندی که وزیر نوشیروان برپا کرده حمزه را در پوست گاو کشیده بر بالای آن بسته بود. ( آنندراج ). آلتی بوده است که مجرم را بر آن می بستند تازیانه می زدند و چون بر بالای آن صورت دو عقاب می کردند آن را عقابین می خواندند. ( یادداشت مرحوم دهخدا به نقل از ادیب پیشاوری ). عمل به چارچوب کشیدن گناهکار و تازیانه زدن بر پشت او. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند، یا بر آنها بسته چوب می زدند، و ظاهراً سر آن دو چوب بشکل عقاب بوده است. ( فرهنگ فارسی معین ). العِرفاص ؛ تازیانه عقابین. ( السامی فی الاسامی ) ( مهذب الاسماء ) : چنانکه بفرمود تا عقابین و تازیانه و جلاد آوردند و خواسته بود تا بزنند. ( تاریخ بیهقی ص 367 ). مستخرج و عقابین و تازیانه و شکنجها آورده و جلاد آمده.( تاریخ بیهقی ص 368 ). آخر آن بود که بوالمظفر را هزار تازیانه به عقابین بزدند. ( تاریخ بیهقی ص 449 ).
زین به نبود مذهبی که گیری
از بیم عقابین و تازیانه.ناصرخسرو.عقابین پولاد در چنگ او
عقابان سیه جامه ز آهنگ او.نظامی.یکی هفته در آن کوه و بیابان
نرستنداز عقابینش عقابان.نظامی.در آشیانه خود بر سر عقابین است
ز نیم بیضه که دارد بروی خان نرگس.کاتبی.دفتر زهد ز اندیشه نم وانشود
حرف ناصح به عقابین نقاب است امروز.اشرف ( از آنندراج ).- حمزه در عقابین بودن ؛ کنایه از بودن کسی در کلفت شدید. ( از آنندراج ) : اما حمزه اینجا در عقابین است که ادای شکر التفات به چه زبان بیان توان نمود. ( جلالای طباطبا از آنندراج ).
- در عقابین کشیدن و بر عقابین کشیدن و به عقابین کشیدن ؛مقصر را به چوب عقابین کشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) : با عبداﷲ برو و هر دو را بگوی تا بر عقابین کشند. ( تاریخ بیهقی ص 163 ). رو به عبداﷲ پارسی کردو گفت بر عقابین نکشیدند ایشان را؟ ( تاریخ بیهقی ص 163 ). می فرمایم تا به عقابینش کشند. ( تاریخ بیهقی ص 368 ).
کشیده در عقابین سیاهی
پر و منقار مرغ صبحگاهی.

معنی کلمه عقابین در فرهنگ معین

( ~ . بَ یا بِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - تثنیه عقاب ، دو عقاب . ۲ - دو قطعه چوب که گناهکار را بر آن می بستند و تازیانه می زدند.

معنی کلمه عقابین در فرهنگ عمید

۱. = عُقاب
۲. دو قطعه چوب یا چهارپایه که در قدیم گناهکار را به آن می بستند و تازیانه می زدند.

معنی کلمه عقابین در فرهنگ فارسی

تثنیه عقاب، دوعقاب، دوقطعه چوب یاچهارپایه که درقدیم گناهکاررابه آن میبستندوتازیانه میزدند
۱ - تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری ( ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) دو عقاب . ۲ - دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان . توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده . یا در عقابین کشیدن . مقصر را به چوب عقابین بستن .
خارهای آهنین

معنی کلمه عقابین در ویکی واژه

تثنیه عقاب ؛ دو عقاب.
دو قطعه چوب که گناهکار را بر آن می‌بستند و تازیانه می‌زدند.

جملاتی از کاربرد کلمه عقابین

عزازیل معلّم ملک بود از عالم علوی در میکشد و بر سر چهار سوی ارادت بی‌علت از عقابین عقوبت میآویزد، و لا جور قومی را میگوید فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ، قومی را میگوید: مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ.
نقل است که گفت: یکبار به غزا بودم، در گوشه ای از بلاد روم. در آنجا خلقی بسیار دیدم جمع شده و یکی را بر عقابین کشیده و گفتند اگر یک ذره تقصیر کنی خصمت بت بزرگ بادا. سخت زن و گرم زن. و آن بیچاره در رنجی تمام بود و آ نمی‌کرد. پرسیدم کاری بدین سختی می‌خوری و آه نمی‌کنی. سبب چیست؟ گفت: جرمی عظیم سنگین از من در وجود آمده است و درملت ما سنتی است که تاکسی از هرچه هست پاک نشود، نام بت مهین بر زبان نیارد. اکنون تو مسلمان می‌نمایی. بدانکه من در میان دو پله ترا نام بت مهین برده ام. این جزای آن است.
مکش زیر عقابین عقابم که من خود تا تو رفتی در عذابم
خدای عز و جل روز حشر در پاداش ترا کشد بعقابین از این دو گونه عقاب
عقابینت در این با استدامت عیان از هر دو آثارو علامت
بر عقاب طبع چون خواهم زدن با یک ستیز نیک و بد را بر عقابین پر هجا خواهم کشید
چو زانسان عقابان پرنده دید عقابین اندیشه را سرکشید
بسی خون گرو کرده در گردنش عقابین چنگ عقاب افکنش
ای جوانمرد، هر که خیمه بر سر کوی محبت زند از چشیدن بلا و شنیدن جفا چاره نبود. ما دام تا قدم در عالم عافیت داری، همه عالم بساط تو بود، چون قدم در عالم عشق نهادی، بزنجیر ز حیرت بر عقابین بلا پیچند و از حلقه در بی‌نیازی، حلق نیازت را برآویزند.
نگردد تا سپاه خط تمامی جمع، ممکن نیست خلاص اسکندر دل از عقابین دو ابرویش