معنی کلمه عقابین در لغت نامه دهخدا
زین به نبود مذهبی که گیری
از بیم عقابین و تازیانه.ناصرخسرو.عقابین پولاد در چنگ او
عقابان سیه جامه ز آهنگ او.نظامی.یکی هفته در آن کوه و بیابان
نرستنداز عقابینش عقابان.نظامی.در آشیانه خود بر سر عقابین است
ز نیم بیضه که دارد بروی خان نرگس.کاتبی.دفتر زهد ز اندیشه نم وانشود
حرف ناصح به عقابین نقاب است امروز.اشرف ( از آنندراج ).- حمزه در عقابین بودن ؛ کنایه از بودن کسی در کلفت شدید. ( از آنندراج ) : اما حمزه اینجا در عقابین است که ادای شکر التفات به چه زبان بیان توان نمود. ( جلالای طباطبا از آنندراج ).
- در عقابین کشیدن و بر عقابین کشیدن و به عقابین کشیدن ؛مقصر را به چوب عقابین کشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) : با عبداﷲ برو و هر دو را بگوی تا بر عقابین کشند. ( تاریخ بیهقی ص 163 ). رو به عبداﷲ پارسی کردو گفت بر عقابین نکشیدند ایشان را؟ ( تاریخ بیهقی ص 163 ). می فرمایم تا به عقابینش کشند. ( تاریخ بیهقی ص 368 ).
کشیده در عقابین سیاهی
پر و منقار مرغ صبحگاهی.