عظ. [ ع َظظ ] ( ع مص ) سختی رسانیدن حرب کسی را. ( از منتهی الارب ): عظّته الحرب ؛ مانند عَض است ، و گویند عض ، در مورد گزیدن و زیان رساندن به دندان است و عظ در غیردندان. ( از اقرب الموارد ). || بر زمین چسفانیدن کسی را. ( از منتهی الارب ): عظّ فلاناًبالارض ؛ او را بر زمین چسباند. ( از اقرب الموارد ). عظ. [ ع َ ظِن ْ ] ( ع ص ) نعت است از عَظا. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عظا و عظی شود.
معنی کلمه عظ در فرهنگ فارسی
نعت است از عظا
جملاتی از کاربرد کلمه عظ
چون شد گرو گلیمی بهر در یتیمی با فتنه عظیمی تو دست در کمر کن