عطشان

عطشان

معنی کلمه عطشان در لغت نامه دهخدا

عطشان. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ مص ) تشنه. ( منتهی الارب ) ( برهان ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ). دارای عطش ، و مؤنث آن عَطشی ̍ و عطشانة آید. ( از اقرب الموارد ). ج ، عِطاش و عَطشی ̍. عَطاشی ̍.عُطاشی ̍. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و اصل آن را عطشاء دانسته اند. رجوع به عطشاء شود :
به طمعجاه به نزدیک او نهادم روی
چنانکه روی به آب روان نهد عطشان.فرخی.خوان پیش تو است لیکن از جهل
تو گرسنه ای بر او و عطشان.ناصرخسرو.گر مرا چشمه ایست هر چشمی
لب خشکم چرا چو عطشانیست.مسعودسعد.جز تشنگی خنجر خونخوار تو گیتی
همکاسه کجا دید فنای عطشان را.انوری ( از آنندراج ).سالکان را که چو دریا همه سرمستانند
چون صدف غرفه عطشان به خراسان یابم.خاقانی.نان تو چو قطره ربیع است
و احرار صدف مثال عطشان.خاقانی.جمله در غرقاب اشک و کرده هم سیراب از اشک
خاک غرقاب مصحف را که عطشان دیده اند.خاقانی.امیدم هست اگر عطشان نمیرد
که بازآید به جوی رفته آبی.سعدی.- عطشان نطشان ؛ از اتباع است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بسیار تشنه. ( ناظم الاطباء ). || آزمند چیزی. ( منتهی الارب ). مشتاق. ( اقرب الموارد ). || تشنگی. ( غیاث اللغات ). || ( اِخ ) نام شمشیر عبدالمطلب بن هاشم است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عطشان. [ ع َ طَ ] ( اِ ) نوعی از خار است که آن را به تازی خس الکلب خوانند. ( برهان ). نباتی است که به یونانی دیناقوس گویند. ( اختیارات بدیعی ). نباتی است که آن را به یونانی دیناقوس نامند و به عربی خس الکلب و طرسک نامند. ( مخزن الادویه ). دیفساقوس. ( ابن البیطار ). رجوع به دیفساقوس شود.

معنی کلمه عطشان در فرهنگ معین

(عَ طْ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - تشنه . ۲ - مشتاق ، آرزومند.

معنی کلمه عطشان در فرهنگ عمید

تشنه.

معنی کلمه عطشان در فرهنگ فارسی

تشنه
( صفت ) ۱ - تشنه . ۲ - مشتاق آرزومند
نوعی از خار است که آنرا به تازی خس الکلب خواند نباتی است که به یونانی دینافوس گویند نباتی است که به یونانی دیناقوس نامند و به عربی خس الکلب و طرسک نامند

معنی کلمه عطشان در دانشنامه عمومی

عطشان ( به عربی: عطشان ) یک روستا در سوریه است که در ناحیه صوران واقع شده است. عطشان ۱٬۸۰۹ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه عطشان در ویکی واژه

تشنه.
مشتاق، آرزومند.

جملاتی از کاربرد کلمه عطشان

لب تو چشمه نوش و من مسکین عطشان گر اجابت کندم آتش دل بنشانم
چون‌کشتهٔ خشک تشنهٔ آبم سیراب‌کن ای سحاب عطشان را
غمگساری نه که اشگی بارد از غمگین بویم مهربانی نی که آبی آرد ار عطشان شویم
الضر قد یعتری فی الحر احیانا و ربما لا یروی الغیم عطشانا
مازیار فلاحی در تازه‌ترین تجربهٔ سینمایی خود با «یادم تو رو فراموش» به کارگردانی «علی عطشانی» موفق به کسب جایزهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و بهترین آهنگسازی از جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم ویند آمریکا شد.
مرآن نشاط بود روح را ز صحبت او کز آب چشمهٔ زمزم روان عطشان را
لب عطشان و دل سوخته و دیده گریان تا به راه تو جدا می‌شدی از خنجر دیگر
سیراب وحش و طیرو دل او کباب بود عطشان شهید گشت آخر به نزد شط
کشیدم هفت دریا و همان مستسقی عطشان مسیحا عجز می‌آرد که خواهد کرد درمانم
سیلاب ندامت نشود موجب تسکین از گرمی صحرای قیامت عطشان را
آخر ز بحر ژرف چه‌گشتی‌کم سیراب اگر نمودی عطشان را