عضویت. [ ع ُ وی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) عضو بودن. کارمند بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عضو شود. عضویة. [ ع َ ض َ وی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث عضوی ، منسوب به عِضاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عضاه و عضاهة و عضوی و عضاهی شود.
معنی کلمه عضویت در فرهنگ معین
(عُ یَّ ) [ ازع . ] (مص جع . ) عضو بودن ، کارمند شدن .
معنی کلمه عضویت در فرهنگ فارسی
( مصدر ) عضو بودن کارمند شده .
معنی کلمه عضویت در ویکی واژه
عضو بودن، کارمند شدن.
جملاتی از کاربرد کلمه عضویت
به چه عضویت نشانم که نداند چه کند شه چو بر صومعهٔ راهنشین میگذرد
سیشل در سال ۱۹۹۹ به عضویت درآمد ولی ۲۰۰۳ خارج شد و مجدداً در ۲۰۱۱ هموند گردید.