عزراییل

معنی کلمه عزراییل در فرهنگ معین

(ع ) [ معر. ] (اِ. ) ملقب به ملک الموت فرشتة مرگ و یکی از چهار ملک مقرب نزد مسلمانان . ،~ را جواب کردن کنایه از: بیمار بدحالی که رو به بهبودی رفته باشد.

معنی کلمه عزراییل در فرهنگ فارسی

ملک الموت، قابض ارواح، نام فرشتهای که جان مردم رامیگیرد، درفاسی جان ستان وجان شکاروجان شکروفرشته مرگ هم گفته شده

معنی کلمه عزراییل در دانشنامه آزاد فارسی

عِزرائیل
(یا: مَلَک الموت) در عبری به معنای یاد خداوند، در ادیان ابراهیمی و روایات اسلامی، فرشتۀ مأمور قبض روح انسان ها. در قرآن با نام ملک الموت به او اشاره شده است. در قرآن قبض روح انسان ها منحصراً به خدا نسبت داده شده (زُمَر، ۴۲) و در عین حال، در آیات دیگر به ملک الموت (سجده، ۱۱) و فرستادگان خداوند (انعام، ۶۱) نیز نسبت داده شده است. از جمع بین این آیات می توان دریافت که اصالت در گرفتن جان انسان ها کار خداست نه غیر، ولی به تبعیت و به اجازۀ خدا کار ملک الموت و فرستادگان خدا که یاران ملک الموتند نیز هست، همان گونه که این یاران هم به اجازۀ ملک الموت کار می کنند.

معنی کلمه عزراییل در ویکی واژه

ملقب به ملک الموت فرشتة مرگ و یکی از چهار ملک مقرب نزد مسلمانان. ؛~ را جواب کردن کنایه از: بیمار بدحالی که رو به بهبودی رفته باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه عزراییل

دانی که این آفتاب چیست؟ نور محمدی باشد که ازمشرق ازلی بیرون آید؛ و ماهتاب دانی که کدام است؟ نور سیاه عزراییلی که ازمغرب ابدی بیرون رود. «ربُّ المَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ المَغْرِبَیْن» این سخن بغایت رسانیده است و بیان این شده است. هرگز این سوگندها ترا روی نموده است که «والطوّرِ، و التّینِ و اللّیلِ و الضّحی»؟ این همه بدان ماند که می‬گوید: بجمال تو، و بروی زیبای تو. لَعَمْرُکَ بجان پاک تو و بِقَدّو بالای تو؛ و چون گوید: واللیلِ، بدان ماند که گوید: بِزُلف عَنْبَر بوی تو و بگیسوی چون هندوی تو.
تیغت آن یادگار عزراییل ملک‌الموت یک جهان بدخواه
چند عزراییل سان به سجده برسیم چند چو قارون حریص در طلب زر
سپند چشم بد تا چند سوزی هر زمان خود را که اندر چشم عزراییل کم از یک سپندانی
زال پنداشت هست عزراییل بانگ برداشت پیش گاو نبیل
زانکه بر دشمن نفیرش بانگ عزراییل زد بر شهیدان محبت صور اسرافیل شد
چنگ عزراییل گویی در دم شمشیر توست زان بمیراند جهانی را چو کین ‌توزی ‌کند
گفت عزراییل در من این چنین یک نظر انداخت پر از خشم و کین
غازیانش کز ملک بیشند در روز غزا هریکی در قبض جانها چو عزراییل شد
از دو چشمش تیز گردد ساحری ابلیس را وز لبانش کند گردد تیغ عزراییل را