عریض

معنی کلمه عریض در لغت نامه دهخدا

عریض. [ ع َ ] ( ع ص ) پهناور. ( منتهی الارب ). خلاف طویل. ( از اقرب الموارد ). باپهنا. دارای عرض زیاد. پهن. پهناور. ( فرهنگ فارسی معین ). عُراض. ( اقرب الموارد ). و رجوع به عُراض شود. ج ، عِراض. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) : به تخته های عریض ترتیب داده و به علاقات محکم کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 275 ). || کنایه از چیز بسیار و کثیر است.پهن ، یعنی بسیار و همیشه. ( ترجمان القرآن جرجانی ): دعاء عریض ؛ دعاء بسیار. ( منتهی الارب ). دعای کثیر، و آن مجاز است از عرض و پهنای جسم. ( از اقرب الموارد ) : و اذا مسه الشر فذو دعاء عریض ( قرآن 51/41 )؛ و چون او را شر رسد، پس صاحب دعایی بسیار است.
از پی عرض نگه داشتن و جاه عریض
خواسته بر دل او خوارتر از خاک و حصاست.فرخی.از پی نام بلند و از پی جاه عریض
ملک او و مال او را نزد او مقدار نیست.فرخی.امیرمکرم مفضل جمال اهل کرم
سزا و اهل بجاه عریض و فضل عمیم.سوزنی.|| فراخ و گشاد و وسیع. ( ناظم الاطباء ). || رجل عریض البطان ؛ مرد توانگر. ( منتهی الارب ). مثری و غنی. ( اقرب الموارد ). || بزغاله یک ساله که جهت گشنی در بانگ و حرکت آمده ، یا به عرض کنج دهن گیاه را تناول نماید. ( منتهی الارب ). عریض از مَعز، آنکه یک سال بر او گذشته باشد و گیاه را با گوشه کنج دهان خود خورد. ( از اقرب الموارد ). ج ، عرضان [ ع ِ / ع ُ ]. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) : بچه گوسفند چون چهارماهه باشد و از بز بود... و چون قوی تر گردد عریض گویند. ( تاریخ قم ص 178 ). || خصی از گوسفند. ( منتهی الارب ). || ( اصطلاح عروض ) نام بحری است مقلوب طویل ، و وزنش مفاعیلن فعولن است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به طویل شود. || در طب ، قسمی از نبض ، و آن قوی و در پهنای ساعد باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ضد طویل. و رجوع به طویل شود.
عریض. [ ع َ ] ( اِخ ) تپه ای است بسوی نیر بنی غاضرة. و گویند کوهی است. و گویند نام یک وادی است. و گویند جایگاهی است در نجد. ( از معجم البلدان ).
عریض. [ ع َ رِی ْ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میربچه بخش رامهرمز شهرستان اهواز. سکنه آن 110 تن. آب آن ازرودخانه گوپال. محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و بزرک است. ساکنان این ده از طایفه زبید هستند و آن را «بنه زبید» هم نامند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

معنی کلمه عریض در فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (ص . ) پهن ، پهناور.

معنی کلمه عریض در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ طویل] پهناور، پهن.
۲. (اسم ) (ادبی ) در عروض، بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن.

معنی کلمه عریض در فرهنگ فارسی

پهناور، پهن، ضدطویلونام یکی ازبحورشعربروزن مفاعلین فعولن مفاعیلن فعولن
وادئی است به مدینه و در آن شتران اهل مدینه باشند یک وادی است در مدینه و نام آن در غزوات آمده است

معنی کلمه عریض در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عُرَیض، منطقه ای در شرق مدینه می باشد.
از آن به مناسبت در باب حج نام برده اند.
حدود حرم مدینه
مدینه همچون مکّه دارای حرم است. بر اساس روایتی از امام صادق (علیه السّلام) حدّ حرم مدینه از سمت مکه، عریض و نَقب است که میان دو کوه واقع شده است
[ویکی الکتاب] معنی عَرِیضٍ: وسیع و طولانی (مراد از دعای عریض دعای وسیع و طولانی است ، و این خود کنایه است از استمرار و اصرار دعا کننده در دعای خود )
ریشه کلمه:
عرض (۷۸ بار)
«عَرِیْض» از مادّه «عَرْض» به معنای پهن، در مقابل طویل است، و عرب این دو تعبیر را در مورد کثرت و زیادی به کار می برد.

معنی کلمه عریض در ویکی واژه

پهن، پهناور.

جملاتی از کاربرد کلمه عریض

کف توحاضر ودریاغریق لاف عریض بطنزصبح ازآن خنده برجهان آرد
ای ترا جاه و عریض وای ترا قدر رفیع ای ترا عز منیع و ای ترا فضل غریر
حکمت به عدالت عریضه حق امرت به ولایت نتیجه جم
در حالی که این آبشار نه بلندترین و نه عریض‌ترین آبشار جهان است، آبشار ویکتوریا بر اساس عرض مجموع آن ۱۷۰۸ متر (۵۶۰۴ پا) و ارتفاع ۱۰۸ متر (۳۴۵ پا) به‌عنوان بزرگترین صفحه آب در حال سقوط در جهان شناخته می‌شود. ارتفاع آبشار ویکتوریا تقریباً دو برابر آبشار نیاگارا در آمریکای شمالی و دو برابر عرض آن است.
رسید جاه عریضش به طول و عرض جهان برین صفت فلک و روزی و هوا باشد
بشد دو میوهٔ عمرم، فدای مشروطه عریضه دادم بر اولیای مشروطه
به دلیل استفاده از جریان هوا بازشوهای با سطوح نسبتاً زیاد و سقف‌های بلند و ایوان‌های عریض در اطراف ساختمان توصیه می‌شود.
چون قرص مهر عرصه ملکت عریض گشت چون سیر ماه مدت عمرت مدید باد
دو راه‌پله عریض از شمال و جنوب مخزن به سمت کف آن ایجاد می‌کردند، در لبهٔ پله‌ها نرده‌هایی چوبی نصب می‌کردند و در پایین پله‌ها نیز یک فضای مسطح به اندازه عرض کل استخر می‌ساختند به گونه‌ای که افراد بتوانند از پله‌ها پایین آمده و در عرض استخر بدون اینکه به فضای اصلی استخر وارد شوند حرکت کنند.
به خاک درگه شاه جهان محمدشاه یکی عریضه ازین کمترین غلام بیار
العریض در ۱ مه ۲۰۰۲م / ۱۸ صفر ۱۴۲۳ق در منامه درگذشت.
یکی به حبس‌، که از شهرخود به میر بلد عریضه کرد و بنالید از عوان و عسس
افلاک بوده قدر رفیع ترا رهی ایام گشته جاه عریض ترا غلام
حاسد جاه تو خواهد خویشتن را همچو تو یافته جان عریض و یافته شغل خطیر