عروض

معنی کلمه عروض در لغت نامه دهخدا

عروض. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) شتر ماده ریاضت نایافته. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کرانه و گوشه. ( منتهی الارب ). ناحیه. ( از اقرب الموارد ). || راه در کوه. ( منتهی الارب ). راه که در دامنه کوه و در تنگنا باشد. ج ، عُرُض. ( اقرب الموارد ). || مضمون کلام. ( منتهی الارب ). فحوی و معنای کلام. ( از اقرب الموارد ): عرفت فی عروض کلامه ؛ از فحوی و معنی کلام او دانستم. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || جایی که پیش آید کسی را وقت رفتن. ( منتهی الارب ). مکانی که هنگام حرکت به پیش تو درآید. ( از اقرب الموارد ). || بسیار از چیزی. ( منتهی الارب ). کثیر از شی ٔ. ( از اقرب الموارد ). || ابر. ( منتهی الارب ). غیم و سحاب. ( اقرب الموارد ). || طعام. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گوسپند و شتر که خار خورد از بی علفی ،یا عام است. ( منتهی الارب ). آنچه از گوسفند و غنم که به خار روی بیاورد و آن را بچرد. ( از اقرب الموارد ). || حاجت. و از آن جمله است که گویند: هورکوض بلا عروض ؛ یعنی او دونده و حرکت کننده ای است بدون حاجتی که برای او پیش آمده باشد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و آن را بصورت هو ربوض بلاعروض نیز گفته اند. || نظیر و مانند، گویند: هذه المسألة عروض هذه ؛ یعنی این مسأله نظیر این یکی است. ( از اقرب الموارد ). || عروض خیمه ؛ چوبی باشد که خیمه بدان قائم ماند. ( المعجم ). || ( اصطلاح عروض ) جزو آخر مصراع اول از شعر، اسم است ، آن را سالم باشد یا متغیر، و مؤنث آید. ( منتهی الارب ). جزء اخیر از شعر اول ، سالم باشد یا متغیر، و مؤنث است. ( از اقرب الموارد ). آخرین جزء از شطر اول بیت. ( از تعریفات جرجانی ). رکن آخر از مصراع اول بیت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). جزء آخرین ِ مصراع اول به اصطلاح عروضیان ، عروض باشد. ( المعجم ). جزء اخیر از نصف اول از بیتی. ( یادداشت مؤلف ). جزو اخیر مصرعه اول هر بیت را عروض گویند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). ج ، اَعاریض ، و آن جمع بر غیر قیاس باشد و گویی که جمع اعریض است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || علمی است معروف که بدان اوزان بحور دریافته میشوند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). میزان شعر.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قاموس ). ترازوی شعر. ( تفلیسی ). علمی است که میزان شعر از آن موزون کنند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). معرفت اصولی چند که از آنجا احوال بحور و اوزان شعر معلوم کنند. ( از نفایس الفنون ). میزان کلام منظوم است همچنانکه نحو میزان کلام منثور است. ( المعجم ). و آن مؤنث است. ج ، أعاریض. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فن شناختن وزنها وبحرهای اشعار. میزان سخن منظوم که از اشعار بحث کند. ( فرهنگ فارسی معین ). نام علمی از دوازده قسم علم نزد عرب که در این دو بیت نام آنها را گنجانیده اند:

معنی کلمه عروض در فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن . ۲ - جزو آخر از مصراع اول هر بیت .

معنی کلمه عروض در فرهنگ عمید

۱. [جمع: اعاریض] (ادبی ) میزان شعر.
۲. [جمع: اعاریض] (ادبی ) جزء آخر مصراع اول بیت.
۳. ناحیه، کرانه و گوشه.
۴. راه در کوه.
۵. (ادبی ) مضمون کلام.
۶. (ادبی ) علمی که به وسیلۀ آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی می برند.
= عَرْض

معنی کلمه عروض در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فن سخن منظوم که از وزن اشعار بحث کند . ۲ - جزو آخر از مصراع اول هر بیت شعر .
جمع عرض

معنی کلمه عروض در دانشنامه آزاد فارسی

عَروض (prosody)
فنی که دربارۀ قواعد سنجش وزن شعر عربی و فارسی بحث می کند. وزن شعر فارسی و عربی که در عروض مورد بحث قرار می گیرد، وزن کمّی است که در آن ترتیب و امتداد هجاها در مصراع ها یکسان است. عروض را فعول در معنای مفعول دانسته اند و می گویند وجه تسمیه آن است که شعر را بر این فن عرضه می کنند تا وزن درست یا نادرست آن مشخص شود. از این رو عروض نامیده شده و عروض، معیار و میزان درستی وزن شعر فارسی و عربی است. ابداع کنندۀ فن عروض را خلیل بن احمد فراهیدی دانشمند قرن ۲ق می دانند. ابوریحان بیرونی معتقد است که خلیل بن احمد اصول علم عروض را از قواعد شعر هندی گرفته است. شباهت اصول عروض هندی که چَندَ نام دارد با عروض خلیل بن احمد، این نظر را تقویت می کند. ایرانیان برای سنجش شعر فارسی، به تناسب نیاز شعر فارسی، تغییراتی در عروض عربی دادند و آن را به کار بردند. از آن جا که نظم و تناسب هجاهای کوتاه و بلند در شعر فارسی دقیق تر و صریح تر از زبان و شعر عربی است، اوزان عروضی در شعر فارسی نسبت به عربی گسترش بیشتری یافت. قواعد عروض خلیل بن احمد خاص اوزان شعر عرب است و اوزان شعر عرب ویژگی های خود را دارد و تعداد آن ها بسیار کمتر از اوزان شعر فارسی است. خواجه نصیرالدین طوسی اوزان شعر عرب را ۶۳ و اوزان شعر فارسی را ۱۹۹ وزن می دانست. البته اوزان عروض فارسی با داشتن حدود ۳۵۰ وزن در تنوع وزن ها، نظم، دقت و خو ش آهنگی در جهان بی نظیر است. اصول عروض خلیل بن احمد قرن ها مورد استفادۀ ادبای ایرانی بود. از مهم ترین کتاب های عروض فارسی کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم از شمس الدین محمد بن قیس رازی است. عروض خلیل بن احمد که دراصل براساس شعر عربی ابداع شده بود قابلیت انطباق با شعر فارسی را نداشت. دکتر پرویز ناتل خانلری با توجه به ویژگی های زبان فارسی، که در آن کمیت هجاها اساس وزن شعر است، نظام عروضی نوینی را پایه گذاری کرد که به عروض جدید، عروض علمی و عروض خانلری معروف شده است. استاد ابوالحسن نجفی امروزه از صاحب نظران برجستۀ عروض است.

معنی کلمه عروض در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه]
...
[ویکی اهل البیت] عروض؛ بحر؛ تفاعیل عروضی؛ زحاف؛ علت
عروض علمی است که شعر صحیح از ناصحیح به وسیله آن شناخته می شود.در ضمن آخرین تفعیله از مصرع اول را عروض می گویند.
موضوع علم عروض تفاعیل عروضی می باشد که معیاری است برای شناخت بحور شعری و تشخیص اوزان شعر و عوارضی که بر آنها وارد می شود.
خلیل بن احمد فراهیدی برای نخستین بار وزن کمّی را، که قرن ها پیش از او در زبان های سانسکریت و هند واروپایی تدوین شده بود، بر زبان عربی منطبق کرد. بنابراین واضع علم عروض خلیل بن احمد فراهیدی است که پانزده بحرکشف کرد. پس از او اخفش اوسط یک بحر بر آنها افزود. این شانزده بحر تاکنون برای سنجش اشعار عرب به قوت خود باقی است.
به هر یک از وزن شعرها یک تفعیله عروضی می گویند. هر تفعیله از بخشهای کوچک تری تشکیل شده است به نام سبب و وتد. گاهی در سبب ها و وتدها تغییراتی به وجود می آید و آن تغییرات بر دو قسمند: ا- زحاف ها که فقط در سبب ها رخ می دهد. 2- علل ها که هم در سبب ها و هم در وتدها رخ می دهد. زحاف بر دو نوع است: زحاف مفرد و زحاف مرکب. علت نیز بر دو نوع است: علت زیادت و عفت نقص تفعیله های عروضی ده تا هستند: فعولن، مفاعیلن، فاعلتن فاعلاتن، فاع لاتن، فاعلن، مستفعلن، مستفع لن، متفاعلن، مفعولات، از تکرار تفعیله ها یا در کنار هم قرار گرفتن بعضی از آنها بحور شعری بدست می آید که عبارتند از : طویل، مدید، بسیط، وافر، کامل، هزج، منسرح،خفیف، مضارع، مقتضب، مجتث، متقارب، متدارک.
دکتر محمود خرسندی، "در آمدی بر عروض عربی" مجله دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران،(بهار 1382): ص 51 تا 68، در دسترس در مجلات تخصصی نور،بازیابی : 4مهر ماه 1392

معنی کلمه عروض در ویکی واژه

دانش شناخت وزن شعر و تغییرات آن.
جزو آخر از مصراع اول هر بیت.

جملاتی از کاربرد کلمه عروض

مولوی روم نداند عروض لیک ندیم حرم کبریاست
ابراهیم بن عبدالله بن ابراهیم شهرت‌یافته به ابن جَعمان (۱۶۷۲م) فقیه، نویسنده و شاعر یمنی بود. فتاوی و آیة الحائر در علم عروض از آثار اوست.
نظم عروضی که به عین سخن در رمد قافیه چون توتیاست
بدو خدمت رسان از من فراوان پس آنگه این سخن معروض گردان
ثانی آن که: اول اخذ علم از حضرت استاد کند، بعد از آن دعوی تعلیم و ارشاد، نه آن که استاد ندیده خود را استاد بیند و از کس نیاموخته آموزگار کسان گردد، یوسف عروضی که در پارسی اولین استاد عروضیات است گوید:
تا که باطل را جدا سازد ز حق می کنند آن جمله را معروض حق
ابن عقیل (نام اصلی: عبدالله بن عبدالرحمن بن محمد) (۱۶ اکتبر ۱۲۹۸ - ۱۶ نوامبر ۱۳۶۷م) زبان‌شناس، ادیب و مفسر مصری در سدهٔ هشتم هجری بود که به تدریس فقه، نحو، معانی، عروض نیز پرداخت. آثار او «التفسیر»، «مختصر الشرح الکبیر»، «الجامع النفیس فی الفقه»، «المساعد فی شرح التسهیل»، «شرح ألفیه ابن مالک» که با این اثر شهرت یافت.
علم عروض از قیاس بسته حصاری است نفس سخن گوی من کلید حصار است
چگونه فرق دهد جوهر عروض الحق کسی که نیست ورا فهم و درک و هوش و حواس
به‌کمک این سه قاعده، قواعد پیچیدهٔ زحاف عروض قدیم به‌آسانی توجیه می‌شود. در عروض خانلری، نزدیک به پنجاه بحر شناخته شده که در پانزده «سلسله» طبقه‌بندی شده‌است.
چو بو شعیب و خلیل و چو قیس و عمرو و کمیت به ذوق و وزن عروض و به نظم و نثر و روی
ور نه قسم نخست از ادراک از حدوث و عروض باشد پاک
همزه در زبان فارسی مانند سایر زبان‌های هندواروپایی -بر خلاف زبان‌های سامی که عربی نیز جزو آنان است- فقط در اول کلمه تلفظ می‌شود و البته در بسیار موارد در هنگام گفتار و نوشتار به‌خصوص در نظم‌ها به ضرورت حفظ وزن عروضی حذف می‌شود. مانند «است»، «ست»، یا «که از»، «کز» اما از آنجا که فارسی‌زبان‌ها «ء» و «ع» را داری یک آوا می‌دانند
بحر: هزج مثمن اخرب عروض و ضرب مسبغ
   الغایه فی العروض