عرق بار

معنی کلمه عرق بار در لغت نامه دهخدا

عرق بار. [ ع َ رَ ] ( نف مرکب ) عرق بارنده. آنکه عرق کرده باشد. ( آنندراج ). که خوی آرد :
عید دیدار مبارک به جگر سوختگان
که عجب نقش از آن روی عرق بار زدند.شیخ العارفین ( از آنندراج ).

معنی کلمه عرق بار در فرهنگ فارسی

عرق بارنده آنکه عرق کرده باشد

معنی کلمه عرق بار در فرهنگستان زبان و ادب

{cargo sweat} [حمل ونقل دریایی] رطوبتی که در هنگام ورود کشتی از منطقۀ سرد به منطقۀ گرم، در نتیجۀ دیرتر گرم شدن بار نسبت به محیط، بر روی بار می نشیند

معنی کلمه عرق بار در ویکی واژه

رطوبتی که در ‌هنگام ورود کشتی از منطقۀ سرد به منطقۀ گرم، در نتیجۀ دیرتر گرم شدن بار نسبت به محیط، بر روی بار می‌نشیند.

جملاتی از کاربرد کلمه عرق بار

چون حیا وقت حیا باشد عرق باریدنش چون قضا اندر قضا باشد تکاهل کردنش
عید دیدار مبارک به جگر سوختگان که عجب نقشی از آن روی عرق بار زدند
نخستین گشت گلگون عرق بار ز میدان چون برون شد رفت از کار