معنی کلمه عرفه در لغت نامه دهخدا
عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] ( اِخ ) روز نهم از ذی الحجة. گویند هذا یوم عرفة ( بدون تنوین و بدون ال ). ( از منتهی الارب ). روز نهم ذی حجة، چرا که روز استاده شدن حاجیان است در مقام عرفات. و به سکون ثانی خطا است. عوام هند که یک روز پیشتر شب برات و عیدالفطر و نهم ماه محرم را نیز عرفه گویند خطا است. ( غیاث اللغات ).
- یوم عرفة؛ روز نهم از ذی حجة. ( از اقرب الموارد ). مَشهود؛ روز عرفه. وَتر و وِتر؛ روز عرفة. ( منتهی الارب ).
|| نام جایگاهی است در مکه که آن را «عرفات » نیز گویند. رجوع به عرفات شود.
عرفة. [ ع ِ ف َ ] ( ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی. ( از منتهی الارب ). به معانی عِرفان است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عرفان ( مص ) شود.
عرفة. [ ع ِ ف َ ] ( ع اِمص ) شناخت و شناختن. ( منتهی الارب ). شناخت و شناسائی. || سؤال. ( ناظم الاطباء ). اسم است اعتراف بمعنی سؤال را. ( منتهی الارب ). اسم است از «اعتراف » بمعنی استخبار. ( از اقرب الموارد ). عَرفَة. رجوع به عَرفَة شود.
عرفة. [ ع ُ ف َ ] ( ع اِ ) زمین برآمده ونمایان دراز رویاننده گیاه. ( منتهی الارب ). زمینی است بالا آمده و بارز و مستطیل شکل که رویاننده است. ( از اقرب الموارد ). || ریگ توده بلند و جای بلند. ( منتهی الارب ). رمل و مکان مرتفع. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُرَف. ( ناظم الاطباء ). || حد فاصل میان دو چیز. ( منتهی الارب ). حد بین دو شی ٔ. ( ازاقرب الموارد ). ج ، عُرَف ، ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد )، اَعراف. ( ناظم الاطباء ). || ( اِخ ) سیزده موضعاند: عرفة صارة، عرفةالقبان ، عرفة ساق ، عرفةالاملح ، عرفة القزوین ، عرفة خجا ، عرفة نبات ، عرفة ضربه ، عرفة منعج ، عرفة الاجبال و غیرذلک. ( منتهی الارب ). رجوع به هر یک از ترکیبات فوق در ردیف خود شود.
عرفة. [ ع َ رَ ف َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر ذی الرمة آمده است. ( از معجم البلدان ).