عرفای
جملاتی از کاربرد کلمه عرفای
یکی از عرفای نامدار، سیاستمدار و شاعر قرن چهارم و پنجم هجری قمری به نام قسیم بن ابراهیم بن منصور معروف بزرگمهر قائنی است.
وهُوَ شیخ شرف الدین احمد بن شیخ بلخی منیری. مُنیر به ضم میم به نون زده و فتح یا و را، قصبهایست از مضافات بِنگاله، غرض، شیخ از معارف اهل کمال و از اعاظم عرفای با افضال بوده. مکاتیبش که به مخلصان خود نوشته معروف و مشهور است و فقیر تمام آن را دیده و بعد از مکاتیب شیخ احمد سرهندی ملقب به مجدد الف ثانی، که ازمعارف مشایخ نقشبندیه است بر سایر مکاتیب برگزیده. مطالب خوب و حقایق مرغوب در آنها مندرج است. کتابی نیز به نظر رسید شرفنامه نام در بیان لغات همانا از آن جناب است. یا مریدی به نام او نوشته است و نام آن در این مصرع موزون است: شرفنامهٔ احمد منیری.
محمد بهاری از علماء و عرفای معاصر شیعه است.
مقبره خواجه اتابک، مقبره خواجه اتابک که در محله جنوب شرقی شهر محله بازار شاه کرمان و نزدیک مسجد بازار شاه قرار دارد، از آثار اواخر قرن ششم هجری و مربوط به دوران سلجوقی میباشد. این بنا محل دفن «خواجه اتابک علاالدین بزقوش» از رجال و بزرگان و عرفای دوران سلجوقیان است. پلان بنا هشت ضلعی است که در داخل فضایی مربع داردو عنصر تزئینی غالب در این بنا گچبری است و سنگ محراب زیبایی در ضلع غربی آن نصب است و کتیبههایی زیبا با خط کوفی دارد. تزئینات تمامی بنا با کاشیهای فیروزهای مزین شدهاست. این اثر تحت شماره ۲۵۳ به ثبت رسیدهاست.
خال: کنایه از وحدت ذات مطلقه است. خط: عبارت از ظهور تعلق ارواح به اجسام است. خمار و باده فروش: پیران کامل و مرشدان واصل را گویند. دیر مغان: کنایه از مجلس عرفا و اولیاست. ذوق و شرب: هم از عبارات و از ثمرات تجلی و نتایج کشفها، به ذوق و شرب تعبیر کنند. روح: عبارتی است مشهور و در آن اختلاف کردهاند. گویند ارواح مودّع است در قالب و او را ترقی است در حالت نوم و مفارقت از بدن و رجوع کند به ابدان و انسان روح و جسد و قول به قدم او خطاست. رند: اشاره است به اولیا و عرفایی که وجود شریف ایشان از غبار کدورات بشریت صافی و پاک گشته است. زلف کنایه است از مرتبهٔ امکانیه از کلیات و جزویات و معقولات و محسوسات و ارواح و اجسام و جواهر و اعراض. مجملاً کنایه از کثرات است. ساقی: کنایه از فیاض مطلق است و در بعضی مواضع مراد از ساقی کوثر است و به طریق استعاره بر مرشد اطلاق شود.
منظور من از بکار بردن عبارت «سیر وسلوک» به هیچوجه این نیست که ادعا کنم یغما عارف یا صوفی بود، اگر چه افکار و و عوالم وی شباهت زیادی به عرفای ملامتّیه داشت. یغما همانطور که در مثنوی زندگینامهاش سروده، پس از این که اعتیاد را ترک کرده و به دوره حکومت عقل و اندیشه نزدیک میشده، به یک بازبینی کلی و طولانی در گذشتهاش میپردازد.
محمد بن محمد آبیزی: ملقب به علاءالدین، علاءالحق و محمد المومن است که از مشاهیر و عرفای قرن نهم هجری قمری است.
و هُوَ زبدة الفضلاء مولانا رجبعلی. از مشاهیر فضلا و عرفای زمان خود بوده و شاه عبّاس ثانی به وی اظهار اخلاص و ارادت مینمود. در کمالات مسلّم اهل آن زمانه و در وجد و حال، وحید و یگانه. رسالهٔ کلید بهشت از اوست. در سنهٔ ۱۰۸۰ در اصفهان درگذشت:
از وارستگان زمان خود بوده و در بلاد ایران سیاحت مینمود. در اصفهان شیخ محمد علی لاهیجی متخلص به حزین از عرفای متأخرین وی را ملاقات نموده. گفته است که در ایام شتا او را دیدم نمد پارهای بر دوش و سر و پای برهنه در میان برف میگذشت و به قدریک شبر برف بر سرش جمع شده بود و از شوریدگی حال و پریشانی خیال در مقام ریختن آن نمیآمد. چندانکه خواستم با وی تکلمی کنم ملتفت نگشته، از من در گذشت. به هر حال این دو بیت از اوست:
شیخ قطب الدین عبدالسلام ماهانی از عرفای بزرگ بیش از یک قرن قبل از شاه نعمت الله ولی می زیسته و مورد احترام خاص آن عارف بزرگ بوده است. مقبره شیخ عبد السلام در لنگر یک کیلومتری ماهان است که به همین دلیل نام اصلی این ولایت ، لنگر عبدالسلام می باشد.این عارف بزرگ از اساتید شاه نعمت الله ولی بوده است که مورد احترام ویژه و خاص مردم این بخش می باشد.
سید هاشم حداد، از عرفای معاصر و شاگرد سید علی قاضی، دربارهٔ او میگوید:
هم چنانکه عده ای از عرفای بودایی چنین ادعایی را در مورد آگاهی بیان داشتهاند.
وی از کودکی توسط پدرش که او نیز به عرفان علاقمند بود در دروس حسنعلی نخودکی اصفهانی (از عرفای معاصر شیعه و مقیم مشهد) حاضر شد. سید موسی زرآبادی و سید مظهر حسین هندی از دیگران استادان وی بودند. سالها در یکی از حجرههای فوقانی صحن عتیق رضوی (صحن انقلاب)- حجرههای رو به قبله، در سمت شمال شرقی- به عبادت و ریاضت اشتغال داشت.
و هُوَ شیخ عبداللّه بن ابی تراب بن بهرام بن زکی بن عبداللّه بیجزلست. از فحول فضلا و عدول حکما و اکمل عرفای عهد خود بوده. قاضی ناصر الدین بیضاوی و قطب الدین علامه و ابوالنجّاش ظهیر الدّین عبدالرّحمن برغش تحصیل فضایل در خدمت آن جناب نمودهاند. و در رسالة الابرار فی الاخبار الاخیار آمده که او معلم و استاد جمیع فضلا و تمام علمای آن زمان بوده. قاضی بیضاوی از کرامت او نقل کرده که وی بعد ازوفات زنده شد و فتوی علمای مصر را جواب نوشته، باز درگذشت و بِناءً عَلَیْهِ وی را ذوالموتین لقب کردهاند. قَدْوَقَعَ هذاالأَمْرُ فی سَنةِ سَبْعٍ و سَبْعِیْنَ و سِتَّمائةٍ. العِلْمُ عِنْدَاللّهِ وَالْعُهْدَةُ عَلَی الرّاوِی. گاهی شعر میفرموده. این رباعی به نام اوست:
شیخ ابو عبداله محمد ابن خفیف بن اسکشفاذ شیرازی یا ابوعبدالله بن خفیف (وفات ۳۷۱ ه. ق) که به شیخ الاسلام، «شیخ المشایخ» و «شیخ کبیر» شهرت دارد. وی از مشایخ و عرفای قرن سوم و چهارم هجری و بنیانگذار سلسله خفیفیه بود.