عرضی

معنی کلمه عرضی در لغت نامه دهخدا

عرضی. [ ع َ ضا ] ( ع اِ ) نوعی از جامه. ( منتهی الارب ). یکی نوع جامه. ( ناظم الاطباء ). || بعضی مرافق سرای و خانه. ( لغت عراقی است ). ( منتهی الارب ). آن چیز که در خانه موجب آسایش باشد مانند آبریز. ( ناظم الاطباء ).
عرضی. [ ع َ ضی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به عَرض.افقی. مقابل طولی. رجوع به عرض شود. || عرضه داشت و تذکار و اظهار عاجزانه. ( ناظم الاطباء ).
عرضی. [ ع َ رَ ضی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به عَرَض.رجوع به عَرَض شود. || در اصطلاح منطق ، عارضی. مقابل جوهری. مقابل ذاتی. مقابل غریزی. مقابل طبیعی. کلی یا ذاتی بود یا عرضی ، نه بر اطلاق ، بل به اضافت با موضوعی که فرض کنند، و ممکن باشد که یک کلی به اضافت با موضوعی ذاتی بود و به واضافت با موضوعی دیگر عرضی ، مانند ضاحک که به اضافت با انسان عرضی است و به اضافت به این ضاحک ذاتی. ( از فرهنگ فارسی معین از اساس الاقتباس ص 21 ). عرضی اخص از عرض است ، زیرا بیاض مثلاً عرض است و حال آنکه عرضی نیست. و ابیض عرض و عرضی است چنانکه شیخ الرئیس گوید. عرض مقابل جوهر است و غیر از عرضی است که مقابل ذاتی است. وجود اعراض غیر از موضوعات است و متأخر از آنها است. و عرضیت از صفات عقلیه است. ( فرهنگ علوم عقلی ، به نقل از دستورالعلماء و مجموعه دوم مصنفات باباافضل ): و فیه رطوبة عرضیة [ فی الحماض ]. ( مفردات ابن البیطار ).
- مقولات عرضی ؛ نه مقوله اند در عرض. رجوع به عَرَض شود.
عرضی. [ ع ِ رِض ْ ضا ] ( ع اِمص ) شادمانی. ( منتهی الارب ).نوعی راه رفتن با میل و عدول. ( از اقرب الموارد ).
عرضی. [ ع ُ ضی ی ] ( ع ص نسبی ) آنکه بر زین نشستن و ثبات نتواند. ( منتهی الارب ). کسی که بر روی زین سست نشسته باشد. ( ناظم الاطباء ). کسی که بر زین ،محکم ننشیند. ( از اقرب الموارد ). || شتر که در رفتار سرکشی کند، بدان جهت که ریاضتش کامل نشده. گویند بعیر عرضی ، یعنی صعب و سخت. ( از منتهی الارب ). سرکش و گردنکش. ( ناظم الاطباء ). شتر که در راه رفتن خود خم شود، بدان جهت که تربیتش هنوز کامل نشده است. ( از اقرب الموارد ). || شتری که به یک طرف تکیه کرده باشد بواسطه شکستگی. ( ناظم الاطباء ).
عرضی. [ ع ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به عرض ، که آن شهر کوچکی است در صحرا بین فرات و دمشق ، از اعمال حلب. و چند تن از دانشمندان بدانجا منسوبند که از آن جمله است ابوالحارث عبدالوهاب بن ضحاک عرضی. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان شود.

معنی کلمه عرضی در فرهنگ معین

(عَ رَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به عَرَض .

معنی کلمه عرضی در فرهنگ فارسی

محمد بن عمر ابن عبدالوهاب حلبی عرضی مکنی به ابوالوفائ مفتی شافعی ها در حلب وی بسال ۹۹۳ قمری در این شهر متولد شد

معنی کلمه عرضی در دانشنامه آزاد فارسی

عَرَضی
(در مقابل ذاتی) در اصطلاحِ منطق، ماهیت مندرج در محمول قضیه که بر موضوع عارض می شود. این معنی با معنای عرض از جهات گوناگونی متفاوت است: ۱. عرضی می تواند جوهر یا امری ذاتی باشد، مانند «انسان حیوان است» که حیوان در این جا در عین جوهر بودن، عرضیِ انسان است؛ اما عرض در مقابل جوهر و ذات است. ۲. عرضی در واقع ماهیت لابشرط است، لذا می تواند بر موضوع حمل شود، برخلاف عرض که ماهیت بشرط لا است و نمی تواند بر موضوع حمل شود. ۳. نسبت عرض به موضوع، نسبت حالّ به محل است برخلاف نسبت عَرضی به موضوع که گاه جزء و کل است و گاه مقوّم و متقوّم.

معنی کلمه عرضی در ویکی واژه

trasversale
منسوب به عَرَض.

جملاتی از کاربرد کلمه عرضی

دو نوع کج‌نمایی رنگی طولی و عرضی وجود دارد.
در معرضی که راه زمان را کنند عرض امید را شکسته سرو تن در آورم
گردش جوی موجب توزیع گرما در سطح زمین می‌شود. سه چرخش پایه در گردش عرضی به نام‌های سلول هادلی،[پ ۱۰] سلول فرل[پ ۱۱] و سلول قطبی[پ ۱۲] وجود دارند.
بسی به درک حضور تو آرزو دارم به خدمت تو بسی عرضی و گفتگو دارم
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد
صفحه هوریزنتال، افقی ، آگزیال (محوری)، یا عرضی-محوری یا بالایی-پایینی صفحه‌ای است که بدن را به قسمت‌های تحتانی یا دمی (کودال) و فوقانی یا سری (کرانیال) تقسیم می‌کند.
به روزگار هوای تو کم شود نی نی هوای تو عرضی نیست مادر آورد است
- مقطع عرضی بخشی از نمونه که در تماس با فک دستگاه است باید حداقل دو برابر مقطع عرضی گیج نمونه باشد.
نکته دانا مرا به تو عرضیست گوشه نه یک دم ای سخن پرور
در موردی که حد اقل پوشش برای یک نوع عضو ساختمانی بیان شده‌است، حداقل پوشش بتن اگر آرماتور عرضی میلگردهای اصلی را دربرگرفته باشد تا لبه خارجی خاموت‌ها، تنگ‌ها و مارپیچها اندازه‌گیری می‌شود و اگر بیش از یک ردیف آرماتور اصلی بدون خاموت‌ها یا تنگ به کار برده شود، تا سطح خارجی بیرونی‌ترین ردیف میلگردها اندازه‌گیری می‌شود.
گفتم به ترک این طرف و قبله ساختم عرضی که از یقین مصور نکوتر است
در فرضیه قطبیت نرم سازها به عنوان فضاگیر عمل نمی‌کنند بلکه با مولکولهای پلیمر اتصال برقرار می‌کنند، گرچه این اتصالات احتمالاً موقتی باشند. گفته می‌شود در این حالت برهم کنش دوقطبی میان یک گروه قطبی از مولکول پلیمر مانند اتم کلری که بخشی از دو قطبی کربن – کلر را تشکیل می‌دهد و یک گروه قطبی از نرمساز نظیر یک گروه استر اتفاق می‌افتد. در جایی که بین نرم ساز یا تعدادی مولکولهای بیشتری اتصال برقرار شود، شکلی از اتصالات عرضی قطبی اتفاق می‌افتد.
این روند را به‌طور بازگشتی ادامه دهید تا زمانی که تمامی اتاق‌ها عرضی برابر یک واحد در یکی از بعدهای خود داشته باشند.
اگر فرمان دهی عرضی نماید وگر نه گوش باشد تا در آید
کند عرضی مگر او نغز و شیرین که در این انجمن ماه است و پروین
طول و عرضی خواستم این نامه را مصلحت نامد شکسته خامه را
در معرضی که دم ز صفا و وفا زنند آن کیست کو مطابق صدیق اکبرست
عربستان از نظر هندسی بیشتر به شکل یک مستطیل طولانی است به گونه‌ای که طولانی‌ترین قطر طولی این کشور که از خلیج عقبه شروع و تا بندر جده امتداد می‌یابد، ۲۲۶۰ کیلومتر است و قطر دیگر آن که عرضی است از بندر ظهران در کنار خلیج‌فارس در شرق شروع و تا بندر جده در کنار دریای سرخ ادامه دارد ۱۲۶۰ کیلومتر است. ربع الخالی که یک‌چهارم گستره شبه جزیره عرب را تشکیل می‌دهد، خالی از مردم است. بلندترین نقطه عربستان سعودی کوه سوداء با سه هزار و پانصد و پنجاه متر بلندی است.