عربده

معنی کلمه عربده در لغت نامه دهخدا

( عربدة ) عربدة. [ ع ُ رَ ب ِ دَ ] ( ع ص ) عُرَبِد. رجوع به عُرَبِد شود.
عربدة. [ ع َ ب َ دَ ] ( ع اِمص ) بدخوئی. ( منتهی الارب ). بدخلقی. ( از قطر المحیط ). || جنگجویی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نبرد و پیکارو مجادله و هنگامه و غوغا و شورش. ( ناظم الاطباء ).
- عربده آوردن ؛ داد و بیداد راه انداختن. بانگ و فریاد کشیدن. بانگ و فریاد داشتن بر کسی از سر مستی با خشم و بدخویی.

معنی کلمه عربده در فرهنگ معین

(عَ بَ دِ ) [ ع . عربدة ] (اِمص . ) ۱ - تند - خویی ، بدخلقی . ۲ - داد و فریاد، نعره .

معنی کلمه عربده در فرهنگ عمید

۱. بدمستی.
۲. نعره، فریاد.
۳. [قدیمی] بدخلقی، بدخویی.
۴. [قدیمی] جنگجویی.

معنی کلمه عربده در فرهنگ فارسی

بدخلقی، بدخویی، جنگجویی، بدمستی، نعره، فریاد
( اسم ) ۱ - بد خویی تند خلقی . ۲ - بد مستی . ۳ - نعره فریاد .

معنی کلمه عربده در ویکی واژه

تند - خویی، بدخلقی.
داد و فریاد، نعره.

جملاتی از کاربرد کلمه عربده

به صلح آمد آن ترک تند عربده کن گرفت دست مرا گفت تکری یرلغسن
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
چشم مست تو ندانیم به مستان ز چه روی از سر عربده در عین عتابست امشب
قاسمی، قاعده عربده در باقی کن بعد از آن می ز کف ساقی باقی بستان
با بروت نتوان کرد اشارتی، که مدام ز ترک چشم تو ترسم، که مست و عربده جوست
هفت اخیر و نه چرخ خود آخر به چه کارند؟ بر قتل من این عربده با یار روا نیست
داروی هوش و هوش ربایی خوشا دلت آیینه ساز عربده هایی خوشا دلت
دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا بجست و در دل مردان هوشیار آید
بس بود ای مست خمش جان ز بدن رست خمش باده ستان که دگران عربده دارند و جدل
در هری پاتر و تالار اسرار پس از اینکه هری و رون نتوانستند وارد سکوی نه و سه چهارم شوند و با ماشین فورد آنجلینا به هاگوارتز می‌روند، مالی ویزلی برای رون نامهٔ عربده کش می‌فرستد.