معنی کلمه عراق در لغت نامه دهخدا
عراق. [ ع ِ ] ( ع اِ ) کرانه دریا بدرازا. ج ، عُرق وعُرُق و اعرقه. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || درون پر مرغ. ( منتهی الارب ). جوف الریش. ( اقرب الموارد ). || کناره آب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || درز، دو تا دوخته در زیر توشه دان و مشک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || پوست پاره که بر ملتقای دو چرم در اسفل توشه دان دوزند. دوال که بدان درزهای مشک را فراگیرند.
عراق. [ ع َ ] ( اِخ ) محله بزرگی است به شهر اخمیم مصر. ( معجم البلدان ).
عراق. [ ع ِ ] ( اِخ ) کشور عراق یا عراق عرب در حال حاضر از ممالک ، واقع در جزیرة العرب و همجوار کشور ایران است و حدود آن : از شمال ، ترکیه ، و از شرق ، ایران و از غرب ، سوریه و از جنوب ، نجد و خلیج فارس است و در حدود 442،442 هزارگز مساحت و 7 میلیون جمعیت دارد. این سرزمین از دو قسمت تشکیل شده است ، یک قسمت کوهستانی و قسمت دیگر بیابان سهل و هموار. در حدود یک هشتم آن کوهستانی است و رودها و انهار و غیره در این ناحیه کوهستانی است و اغلب این قسمت کردنشین است و مردم آن به کار گله داری و احیاناً زراعت اشتغال دارند و در حدود 600 هزار نفر مردمی باهوش و مستعد و جنگجویند و از لحاظ آداب و عادت و رسوم و زبان آریائی و از اقوام مادی میباشند. در «سرزمین خلافتهای شرقی » و «الموسوعه » آمده است که بین النهرین بدو قسمت مجزا تقسیم شده است قسمت شمالی یعنی سرزمین قدیم آشور و قسمت جنوبی. عربها قسمت شمالی بین النهرین را جزیره و قسمت جنوبی را عراق نامیده اند و حدود آن از بلاد شرق اردن و از کشورهای آسیائی است.بنابر گفته فرید وجدی 750 کیلومتر طول و سیصد کیلومتر عرض دارد و بگفتار المنجد 500،453 کیلومتر مربع است و سکنه آن در حدود 5 میلیون نفرند و حدود آن شرقاً ایران ، شمالاً ترکیه ، غرباً سوریه و کشور هاشمی اردن و جنوباً کشور سعودی و کویت و خلیج فارس است و در جهت مناطق شرقی کوههای بلند و مرتفعی است که مهمترین آنها کوه های کردستان است. بجز آن منطقه بقیه اراضی وسیعی است که قسمتی از آن ریگ زارست و قسمتی زمین قابل زرع و سرسبز مانند نواحی فرات و دجله و شطعرب.