عدوی

معنی کلمه عدوی در لغت نامه دهخدا

عدوی. [ ع ُدْ وا ] ( ع اِمص ) تباهی و فساد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عدوی. [ ع ُدْ وا ] ( ع مص ) ستم کردن بر کسی و درگذشتن از حد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عدوّ. عدوه. عَداء. عِدوان. عُداون. ( منتهی الارب ).
عدوی. [ ع َدْ وا] ( ع اِ ) بیماری که از یکی به دیگری نقل کند مانند خارش و گر و جز آن. ( منتهی الارب ). آنچه از یکی به دیگری سرایت کند از جرب و جز آن. ( از اقرب الموارد ).
عدوی. [ ع دْ وا ] ( ع اِمص ) سرایت بیماری و تجاوز آن از صاحب خود به دیگری و منه الحدیث : لاعدوی و لاطیرة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || یاری گری ، اسم اسب اعداء را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خواستن از حاکم که رفع ظلم کند. خواستن از حاکم که انتقام گیرد از ستمکار. ( از اقرب الموارد ).
عدوی. [ ع َ دَ وی ی ] ( ع اِ ) گیاه صیفی که بعد ازگذشتن بهار روید. ( از قطرالمحیط ). عدویة. ( از منتهی الارب ). || درختهای کوچک که شتر خورد. ( قطرالمحیط ). عدویة. ( منتهی الارب ). || گوسفندکوچک چهل روزه. ( قطرالمحیط ). عدویة. ( منتهی الارب ).
عدوی. [ ع َ وی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به عدی بن ربیعه. رجوع به عدی بن ربیعةبن معاویه شود. ( از لباب الانساب ج 2 ص 126 ). || نسبت است به عدی بن کعب بن لؤی. رجوع به عدی بن کعب شود. ( از لباب الانساب ج 2 ص 126 ).
عدوی. [ ع َ وی ی ] ( اِخ ) عبداﷲبن مبارک بن مغیرة مکنی به ابوعبدالرحمن از مشاهیر ادباء بود در نحو و لغت دستی داشت از تألیفات اوست : اقامة اللسان علی صواب المناطق ، غریب القرآن ، الوقف و الابتداء. سال وفات وی بدرستی معلوم نیست. ( از ریحانة الارب ج 3 ص 10 ).

معنی کلمه عدوی در فرهنگ معین

( عَ وا ) [ ع . ] ۱ - (اِمص . ) سرایت بیماری و تجاوز آن . ۲ - (اِ. ) بیماری واگیردار.
(عُ دْ وا ) [ ع . ] (حامص . ) فساد، تباهی .

معنی کلمه عدوی در فرهنگ عمید

۱. فساد، تباهی.
۲. انتقال مرض، سرایت.

معنی کلمه عدوی در فرهنگ فارسی

۱ - تجاوز . ۲ - سرایت ( بیماری )

معنی کلمه عدوی در دانشنامه آزاد فارسی

عَدْوی
(یا: عَدُوی) شهری در شاهراه شرقی ـ غربی بین اکسوم و عدی گرات، در محل تقاطع آن با جاده های اسمره، واقع در کشور اتیوپی. ۲۴,۵۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۴). بازار غلات، عسل، قهوه، پوست و چرم است و در نزدیکی ویرانه های فرِمونا، مقر یسوعیان پرتغالی، قرار دارد (قرن های ۱۶ و ۱۷). در مارس ۱۸۹۶ امپراتور مِنلیک دوم، نیروهای اشغالگر ایتالیایی را در آن جا شکست داد و پیروزی قاطع اتیوپی مانع تشکیل امپراتوری ایتالیا در افریقا شد. گروهی از محققان نبرد عدوی را آغاز سقوط استعمارگری اروپاییان می دانند.

معنی کلمه عدوی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَدُوِّی: دشمن من
ریشه کلمه:
الذین (۱۰۸۰ بار)
[ویکی فقه] عدوی (ابهام زدایی). عدوی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • خارجة بن حذافة عدوی، خارجة بن حُذافة بن غانم بن عامر بن عبداللّه عَدَوی، از شجاعان عرب و از مسلمانان صدر اسلام• محمد عدوی، محمد عدوی از بزرگان و فعالان سازمان اخوان المسلمین مصر در قرن چهاردهم هجری/ بیستم میلادی
...

معنی کلمه عدوی در ویکی واژه

سرایت بیماری و تجاوز آن.
بیماری واگیردار.
فساد، تباهی.

جملاتی از کاربرد کلمه عدوی

کمال‌الدین ابوسالم محمد بن طلحه بن محمد قرشی عدوی نصیبی شافعی معروف به ابن طلحه شافعی (۵۸۲ – ۶۵۲ هجری) عالم دینی سنی شافعی بود. کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول در شرح حال امامان اهل بیت از آثار اوست. او مفتی و خطیب دمشق بود.
فرزند او محمد عدویه نیز از خوانندگان مطرح موسیقی پاپ عربی است.
گوید اجل عدوی ترا رو بمیر، ها گوید امل محب ترا می بگیر، هی
زیر و زبر باد روزگار عدویت تا که زمین زیر هست و گردون از بر
بنای ملک تو چون بر کشید سر به فلک بنای عمر عدوی تو بر زمین افتاد
در خانه ای که گرز تو کوبد در اجل الا سر عدوی تو دیوار نشکند
عوامل احتمالی دیگر ایجادکننده نشانه‌ها و علائم بیماری که به مانند عوامل موجود در بیماری التهاب معدی روده‌ای عمل می‌کنند و باید از بروز آن‌ها جلوگیری کرد شامل آماس آپاندیس، پیچش روده، بیماری التهاب روده، عفونت مجاری ادراری، و دیابت می‌باشند. البته ناتوانی لوزالمعدوی، سندرم روده کوتاه، بیماری ویپل، بیماری سیلیاک، و سوء مصرف داروی ضد یبوست نیز می‌بایست مورد توجه قرار بگیرند. اگر شخص «تنها» استفراغ یا اسهال داشته باشد (و نه هر دو آنها) تشخیص افتراقی می‌تواند تا اندازه‌ای پیچیده باشد.
ابراهیم بن اسماعیل عدوی دمشقی (؟ -۱۶۷۷م) فقیه شافعی و قاری سوری در سدهٔ یازدهم هجری بود. کتاب القواعد السنیة فی قراءة حفص را در سال ۱۰۸۸ق در ۱۷۵ برگ نگاشت.
بچهره زرد ، بپیکر گداخته بادا عدوی مملکت تو بسان آتش و آب
باغ پنهان گرد باغ آن خار فاش کای عدوی دزد زین در دور باش
المتنه الله که عدو مقهور است بر رغم عدوی تو ولی منصور است
بسان پرتو خورشید هر جانب که رو کردی عدوی تیره بخت از پیش چون سایه گریزان شد
از فراق روی تو گشتم، عدوی آفتاب وز وصالت بر شب تاری شدستم مفتنن
زینت مرد به علم و هنر و پاکدلی است هست مکار و فسون‌ساز عدوی کشور