عجوزه

معنی کلمه عجوزه در لغت نامه دهخدا

( عجوزة ) عجوزة. [ ع َ زَ ] ( ع ص ، اِ ) پیره زن. ( اقرب الموارد ). عجوز است در لغت ردیه. ( منتهی الارب ). العجوز فی لغة. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه عجوزه در فرهنگ معین

(عَ زِ ) [ ع . عجوزة ] (ص . ) زن پیر، گنده پیر.

معنی کلمه عجوزه در فرهنگ عمید

۱. زن پیر، پیرزن.
۲. دختر.

معنی کلمه عجوزه در فرهنگ فارسی

۱ - زن پیر زن کلانسال . توضیح فصحای عرب بدین معنی عجوز هم گویند ولی عوام عرب عجوزه استعمال کنند . ۲ - دختر : این بند را عجوزه ای بود ولادت او در بیست و هشتم صفر سنه احدی عشره و خمسمائه بود ...
پیره زن عجوز است در لغت ردیه

معنی کلمه عجوزه در ویکی واژه

عجوزة
زن پیر، گنده پیر.

جملاتی از کاربرد کلمه عجوزه

رو ترش کرد آن مپرسم تا ز شکل او بترسم ای عجوزه بامثانه لا نسلم لا نسلم
قافله سالار خیل زاهدان امیرالمومنان و امام متقیان علیه السلام می فرماید که «هان زندگانی چند روزه دنیا شما را فریب ندهد، که دنیا خانه ای است پر از رنج بلا و محنت و عنا، و پیرایه ای است ناپایدار، و عجوزه ای است مکار، حالاتش متزلزل و منقلب، و ساکنانش مشوش و مضطرب» آری:
هزار مرتبه کابل نکوتر از دهلی است که آن عجوزه عروس هزار داماد است
ولی در این زمان، منع زنان از حضور در مساجد و رفتن به مشاهده لازم و واجب است، چه جای کوچه و بازار و حمامها و مجامع لهو و لعب مگر زنان عجوزه که از حد فساد گذشته اند.
عجب مدار که والا بزیرکتان رفت که این عجوزه عروس هزار دامادست
در عجوزه جان آمیزش‌کنیست صورت گرمابه‌ها را روح نیست
گیرایی عجوزهٔ دنیا ز ابلهی است بردار دست خواهش و بگذار بگذرد
این بنده را عجوزه‌ای بود ولادت او در بیست و هشتم صفر سنهٔ احدى عشرة و خمسمایة بود و ماه با آفتاب بود و میان ایشان هیچ بعدی نبود پس سهم السعادة و سهم‌الغیب بدین علت هر دو بر درجهٔ طالع افتاده بودند.
د تو این تن خاکی برهگذار گذار از این عجوزه شوهر کش الفرار فرار
سپیده را چو فروشست شب به آب سیاه رخ عجوزه دنیا ببین چه را شاید