عجل

معنی کلمه عجل در لغت نامه دهخدا

عجل. [ ع ُ ج ُ ] ( ع ص ) ج ِ عجول. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عجل. [ ع َ ج ِ / ج ُ ] ( ع ص ) شتاب کننده. ( اقرب الموارد ). سریع. ( منتهی الارب ). || آنکه بدین جهان خرسند باشد. ( اقرب الموارد ).
عجل. [ ع َ ج َ ] ( ع مص ) شتافتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه ) :
حکمت حق مانع آید زین عجل
جمعشان دارد به صحبت تا اجل.مولوی ( مثنوی ).|| بطی شمردن امری را. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گل و لای. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قال اﷲ : خلق الانسان من عجل. ( قرآن 37/21 ). || لای سیاه بدبو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ).
عجل. [ ع ِ ج َ ] ( ع اِ ) ج ِ عِجلة. ( منتهی الارب ). رجوع به عِجله شود.
عجل. [ ع ِ ] ( ع اِ ) گوساله. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). گوساله اول سال. ( اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). ج ، عُجول : آل موسی کو دریغا تا کنون
عابدان عجل را ریزند خون.مولوی ( مثنوی ).قد شابَه َ بالوَری ̍ حِمارٌ
عِجْلاً جسداً له خُوارٌ.سعدی ( گلستان ).بچه گاو چون از مادر بزمین آید عجل بود. ( از تاریخ قم ص 818 ).

معنی کلمه عجل در فرهنگ معین

(عَ جَ )[ ع . ] (اِ. ) گل و لای سیاه و بدبو. ج . عجله .
(عِ جْ ) [ ع . ] (اِ. ) گوساله .

معنی کلمه عجل در فرهنگ عمید

= عجله
بچۀ گاو، گوساله.

معنی کلمه عجل در فرهنگ فارسی

بچه گاو، گوساله
( اسم ) بچه گاو گوساله .
جمع عجله

معنی کلمه عجل در دانشنامه آزاد فارسی

عَجَل
قبیلۀ بزرگ عرب عدنانی، از قبایل بکر بن وائل، ساکن اراضی میان بصره و یمامه. این قبیله در قرون اول اسلامی تقریباً همۀ تیره های خود را از دست داد و فقط خانواده هایی از آنان باقی ماند. عجلیان به سرکردگی حنظلة بن ثعلبه در جنگ ذیقار و پیروزی بر ساسانیان شرکت داشتند. مذعور بن عدی عجلی به فرمان خلیفۀ دوم به خالد بن ولید پیوست. ادریس بن معقل عجلی، جد ابودلف قاسم بن عیسی، ظاهراً در روزگار عبدالملک بن مروان در یکی از روستاهای همدان ساکن شد. فرزندش عیسی ثروتی اندوخت و قاسم فرزند عیسی در خلافت مأمون عباسی به حکومت بخشی از ناحیۀ جبال رسید. مرکز این حکومت کرج بود که به نام ابودلف مشهور است. این دولت تا ۲۸۴ـ۲۸۵ق دوام آورد. اعضای خاندان وزارت پیشۀ آل ماکولا از مردم قبیلۀ عجل بودند.

معنی کلمه عجل در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عِجْلَ: گوساله ( بچه گاو)
معنی عَجَّلَ: زودرس کرد - پیش انداخت
معنی عَجِّل: زود برسان - پیش انداز
معنی أَجَلٍ: موعد - مدت مقرر (کلمه أجل به معنای غایت و نهایتی است که زمان دین و یا هر چیز دیگری بدان منتهی میگردد ، گاهی هم اطلاق میشود به مجموع زمان دین ، نه آخر آن ، ولی استعمالش غالبا در همان معنای اول است )
معنی أَجْلِ: به دلیل
ریشه کلمه:
عجل (۴۷ بار)

معنی کلمه عجل در ویکی واژه

عِجْل
زمان مرگ، وقت مردن کسی یا جانوری فرا رسیده باشد.
گوساله.
گل و لای سیاه و بدبو.

جملاتی از کاربرد کلمه عجل

عَجَلَ کار شیطون: عجله کار شیطان است.
بسیاری از این لنزها دارای تثبیت‌کننده تصویر هستند، که بسیار خوب است، زیرا ترکیب بسیار ساده‌تر می‌شود. نگاهی به بررسی و خرید یکی که دوست دارید. شما نمی‌توانید با یک مقیاس ۱۰۰ میلی‌متری ۱: ۱ لنز ماکرو باکیفیت عجله نکنید، بیشتر آن‌ها نتایج قابل مقایسه را تولید می‌کنند.
این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست
الوهادنة (به عربی: الوهادنة) یک منطقهٔ مسکونی در اردن است که در استان عجلون واقع شده‌است.
دیو حرص و آز و مستعجل تگی نی تانی جست و نی آهستگی
وقت جو اگر ز عجلت طبع بر گوشهٔ آسمان زنی سم
ابواسحاق ابراهیم‌بن اَدهم‌بن سلیمان‌بن منصور البلخی العجلی، زادهٔ سال ۱۰۰ هـ. ق و درگذشتهٔ سال ۱۶۱ هـ. ق (۷۱۸–۷۷۸ م)، اهل بلخ و از صوفیان بنام است.
با وقار و عزم و شمشیرت بصیر عجل و حرب حمد حرص و حرص حمد و نور هر دو صحب شار
وقل یا سادتی انتم بنقض العهد عجلتم و انی ثابت باق علی عهدی و میثاقی
شرکت «مک‌دانل داگلاس هلیکاپتر سیستمز» که از سال ۱۹۹۹ تاکنون با نام ام‌دی هلیکاپترز شناخته می‌شود نخستین بار در سال ۱۹۹۴ خبر از ساخت یک ام‌دی-۵۲۰-ان با اتاق بزرگتر را داد و اعلام کرد که قصد دارد نام آن را ام‌دی ۶۳۰-ان بگذارد؛ بنابراین مهندسان شرکت، یک ام‌دی-۵۳۰-اف را بعنوان پیش‌نمونه انتخاب کردند تا بهینه‌سازی‌ها را بر روی آن آزمایش کنند که نخستین پروازش را در سال ۱۹۹۴ انجام داد؛ ولی این شرکت که برای تولید محصول جدیدش عجله داشت، آن را ام‌دی ۶۰۰-ان نهاد و در سال ۱۹۹۵ برای دریافت مجوز فروش به اداره هوانوردی فدرال فرستاد.
مساحت استان عجلون در حدود ۴۱۹٬۶۳۵٬۰۰۰ متر مربع پیش‌بینی شده‌است.
شب عیدست چندانی امان ای عمر مستعجل که صبح آید کشد تیغ و کند قربانم آن قاتل
میگوید: دشمنان را بمن شادی مکن بدانکه مرا خوار کنی یا بزنی. وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ الّذین عبدوا العجل، و مرا با ایشان یکسان مکن که این جرم ایشان کرده‌اند نه من.
برای آن که ظهور امام زود شود همیشه ورد سحرگاه فیض العجل است
چشم راهی می‌کشم زوتر بیا العجل ای یار زیبا العجل
این خاندان، در اصل از تیره بنی عجل شاخه‌ای از بنی بکر بن وائل به‌شمار می‌رود که ابتدا در «حیره» و سپس از زمان بنی امیه در «همدان» اقامت داشتند.
تقریباً در همان زمان، کوسونوکی ماساشیگه که در قلعه کامی-آکاساکا که با عجله ساخته شده بود و با ارتش شوگون درگیر بود، تصمیم گرفت که به دلیل کمبود تدارکات نمی‌تواند یک جنگ طولانی را تحمل کند، بنابراین قلعه با دست خود به آتش کشید و خود مدتی ناپدید شد. علاوه بر این، زمانی که ساکورایاما کوره‌توشی از سقوط معبد و دژ کوه کاساگی و قلعه آکاساکا مطلع شد، در ناامیدی خودکشی کرد. نقشه امپراتور گو-دایگو برای سرنگونی حکومت شوگونی برای بار دوم موقتاً متوقف شد.