عتیق

معنی کلمه عتیق در لغت نامه دهخدا

عتیق. [ ع َ ] ( ع ص ) آزادشده. ج ، عُتُق ،عُتقاء. ( منتهی الارب ). بنده آزاد. ( اقرب الموارد ). || قدیم از هر چیزی و گویند رجل عتیق ؛ یعنی قدیم. ( اقرب الموارد از ابوعبید ). || بهترین از هر چیزی. ( اقرب الموارد ) || گرامی. آزاد برگزیده. ( منتهی الارب ). || مرد نیکوروی تازه رخسار بعد خشونت و درشتی. ( منتهی الارب ).
- البیت العتیق ؛ کعبه ، چه آن نخستین خانه است که در زمین بنا شد.یا از آن جهت که از جبابره یا حبشه یا عَرق آزاد است یا آنکه آزاد است و کس مالک نشود آنرا. ( منتهی الارب ).
|| ( اِ ) خرمابن که نخله او بار نیفشاند. || خرما. علم است آنرا. || پیه. || می. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || می سیکی. ( منتهی الارب ). || شیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عتیق. [ ع َ ] ( ع ص ) دیرینه و کهنه. ( اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || آزاد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، عُتُق ، عُتقاء، یقال عبد عتیق و امة عتیق.
عتیق. [ ع َ ] ( اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است. رجوع به ابوبکر شود.
عتیق. [ ع ُ ت َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن حامد. محدث است.
عتیق. [ ع ُ ت َ ] ( اِخ ) ابن عامربن سبیع. محدث است. ( منتهی الارب ).
عتیق. [ ع َ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ مصری. محدث است. ( منتهی الارب ).
عتیق. [ ع ُ ت َ ] ( اِخ ) ابن محمد جرشی. محدث است. ( منتهی الارب ).
عتیق. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن موسی. محدث است. ( منتهی الارب ).
عتیق. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن هشام. محدث است. ( منتهی الارب ).
عتیق.[ ع َ ] ( اِخ ) ابن یعقوب. محدث است. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه عتیق در فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - باستانی ، کهنه . ۲ - بهترین از هرچیزی ، برگزیده . ۳ - بندة آزاد شده . ۴ - کریم ، بزرگوار. ۵ - شراب .

معنی کلمه عتیق در فرهنگ عمید

۱. کهنه، دیرینه.
۲. ویژگی اسب اصیل و نجیب.
۳. = عتیقه

معنی کلمه عتیق در فرهنگ فارسی

جلال الدین عتیقی تبریزی بن قطب الدین عتیقی دانشمند و خطیب و واعظ ( ف. ۷۱۸ یا ۷۴۱ ه.ق . ). وی مصاحب خواجه رشیدالدین فضل الله بود . در فصاحت و بلاغت مقامی بلند داشت و غالبا در غیاثیه تبریز ( که از ابنیه عیاث الدین محمد بن خواجه رشیدالدین بود ) وعظ میکرد . فرزندان وی نیز معزز و محترم بوده اند . عتیق بانواع فضایل و کمالات آراسته بود. دیوان بزرگی از او که در سال ۷۴۴ ه.ق .استکتاب شده در کتابخانه استانبول موجود است .
کهنه، دیرنیه، کریم، برگزیده ازهرچیز، ونیزبه معنی آزادکرده، بنده آزادشده
۱ - بهترین از هر چیزی برگزیده . ۲ - آزاد . ۳ - می جوشیده سه یک شده جمع عتقائ . ۴ - اسب نجیب و کریم الاصل جمع عتاق .
ابن یعقوب محدث است

معنی کلمه عتیق در دانشنامه آزاد فارسی

عتیق (لقب)
رجوع شود به:ابوبکر (مکه ۵۰ پیش از هجرت ـ مدینه ۱۳ق)

معنی کلمه عتیق در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عتیق (عتاق)به سوره های: ۱. سوره اسراء، ۲. سوره کهف، ۳. سوره مریم، ۴. سوره طه، ۵. سوره انبیاء گفته می شود.
سایت اندیشه قم
...

معنی کلمه عتیق در ویکی واژه

باستانی، کهنه.
بهترین از هرچیزی، برگزیده.
بندة آزاد شده.
کریم، بزرگوار.
شراب.

جملاتی از کاربرد کلمه عتیق

محسن آقانجفی معروف به محسن قزوینی، یکی از علماء و مجتهدین بنام و معروف قزوین بود و بیش از بیست سال (۱۲۹۶–۱۳۱۹ ش) امام جماعت مسجد جامع عتیق قزوین را به عهده داشت. وی در میان اهالی قزوین مشهور به تبحّر در تفسیر قرآن و نطق‌های آتشین علیه حکومت رضا شاه بود.
تا لب نیکوان بود چو عتیق تا رخ عاشقان بود چو زریر
در عراق انفعال دشمن حق شد غریق چو لشگر ابرهه ز جنگ بیت‌العتیق
به نظر می‌رسد هادس همان معنای کلمه شئول عهد عتیق را داشته باشد. هفتادگانی (۲۸۵–۲۴۷ پبش از میلاد) نسخه یونانی عهد عتیق است که سال‌های اولیه کلیسا مورد استفاده قرار گرفت. هفتادگانی از هادس استفاده برای ترجمه شئول استفاده می‌کند.
یهودیت خود را پیرو دین فرزندان یعقوب (نوه ابراهیم) می‌داند. دین یهودیت دیدگاهی به‌شدت توحیدی به خدا دارد. کتاب عهد عتیق را کتاب مرکزی تمام فرقه‌های یهودی می‌دانند و در قالب تورات تشریح شده‌است.
چو عقل ورای میر من رحیق‌ها عتیق‌ها کدام میر داوری که هست مستجار من
تجدید عهد من بر حیق عتیق شد تا خواجه را زدر مدایح برم تحف
مرا که هست پر از باده رقیق عتیق چه غم که نیست ز، زرجام یا ز سیمم کاس
این روستا در دهستان قوچان عتیق قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۶۲۳ نفر (۱۷۹ خانوار) بوده‌است.
جمله آئینه یک حدید بود خواه عتیق است و خواه جدید است
کاربرد استون‌هنج برای سده‌ها محل مناقشهٔ باستان‌شناسان، عتیقه‌شناسان، معماران، شاعران، و دانشمندان بوده‌است و هنوز دربارهٔ آن نظریاتی نو ارائه می‌شود.
سند تست به اثبات خلافت یک یک صحف عهد عتیق و کتب عهد جدید
عروض و حاطحه وام رحم و بیت عتیق صلاح و قادس و عرش منانه و کولی
به راه کعبه هلاکم نمی کنی باور تو ای که بیهده باز آمدی ز بیت عتیق
ایا لهف نفسی که این عشق بامن چنین خانگی گشت و چونین عتیقا