عتق

معنی کلمه عتق در لغت نامه دهخدا

عتق. [ ع َ ] ( ع مص ) جوان گردیدن دختر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بیرون شدن دختر از خدمت پدر و مادر و از مالکیت شوی. ( اقرب الموارد ). || گرامی شدن مرد. ( منتهی الارب ). || نیک و تازه گردیدن بشره سپس درشتی و خشکی آن. || واجب شدن سوگند بر کسی. || کهنه گردیدن و نیکو شدن شراب. || درگذشتن اسب از دیگران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دیرینه گشتن و نیکو گردیدن چیزی. ( منتهی الارب ). نیکو گردیدن چیزی. ( اقرب الموارد ). || گزیدن چیزی را به دندان. || نیکو گردانیدن مال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آزاد شدن بنده از بندگی. ( اقرب الموارد ). آزاد گردیدن. ( منتهی الارب ). بابی از ابواب فقه اسلامی است که مقررات و قوانین بردگی و برده فروشی در اسلام در آن جمع شده است.
عتق. [ ع ِ ] ( ع مص ) آزاد گردیدن بنده از بندگی. ( اقرب الموارد ). || در اصطلاح شرع قوه ای است حکمیه که برای آدمی حاصل میشود جهت اثبات حق او در اینکه از بردگی و غلامی دیگران بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه مملوکیت آدمی است. ( جامع الرموز ) ( از تعریفات ). در اصطلاح فقه آزاد کردن برده است و یکی از کتب فقه بهمین نام موسوم است.در شرایع آرد: آزاد کردن بردگان مورد اتفاق همه فقهاست حضرت رسول و ائمه اطهار مردم را بدین امر تشویق و ترغیب فرموده اند و در روایت است که هر کس برده ای را آزاد کند خدای تعالی به ازاء آن هر عضوی از اعضای او را از آتش جهنم آزاد گرداند و برده شدن را مخصوص کفار حربی دانسته است نه کفار ذمی که بشرایط ذمه عمل کنند. رجوع به عبد و شرایع ص 204 شود. || ( اِمص ) کَرَم. ( اقرب الموارد ). جوانمردی و مردمی.( منتهی الارب ). || جمال. || شرف. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || آزادی.( اقرب الموارد ). آزادی و آزادمردی. ( منتهی الارب ).
عتق. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عتیق و عاتق. ( اقرب الموارد ).
عتق. [ ع ُ / ع ِ ] ( ع اِمص ) قِدَم و گفته اند عتق مخصوص بی جان است چون شراب و خرما و قدم به جاندار و بی جان هر دو گفته شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عتق. [ ع ُ ت ُ ] ( ع اِ ) درختی است که از آن کمان سازند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عتق. [ ع َ ت َ ] ( ع مص ) کهنه شدن. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه عتق در فرهنگ معین

(عِ تْ ) [ ع . ] (مص ل . ) آزاد شدن بنده و غلام .

معنی کلمه عتق در فرهنگ عمید

۱. (فقه ) آزاد شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی.
۲. [قدیمی] بخشش، بزرگواری، کرم.

معنی کلمه عتق در فرهنگ فارسی

آزادشدن، آزادشدن بنده زرخریدازقیدبندگی، دیرینه شدن ونیکوشدن چیزی، گرامی شدنونیزبه معنی شرف وبزرگی ونجابت و آزادگی
۱ - ( مصدر ) آزاد گردیدن بنده از بندگی ۲ - ( اسم ) قوه ایست حکیمه که برای آدمی حاصل شود جهت اثبات حق او در این که از بردگی و غلامی بیرون آید و آزاد شود و بالجمله قطع علاقه مملوکیت آدمی است .
کهنه شدن

معنی کلمه عتق در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عتق یکی از اقسام ایقاعات می باشد.
«عتق» به معنای آزاد کردن بردگان است.
موجبات آزادی‏ بردگان
فقها موجبات آزادی بردگان را مورد بحث و بررسی قرار داده و آن را در چهار چیز خلاصه کرده‏اند:
۱ -مباشرت ۲ -سرایت ۳ -ملک ۴ -عوارض
که ذیلا به توضیح هر یک می پردازیم.
← مباشرت
با همین روش صحیحی که دین مقدس اسلام برای از بین بردن برده داری به کار گرفت، در نهایت، منجر به آزادی بسیاری از بردگان و کم رنگ شدن برده داری در جهان شد.
نظر استاد مطهری در مورد برده داری
...
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
. . این کلمه فقط دو بار در قرآن یافته است. به نظر نگارنده عتیق به معنی محترم است چنانکه در جای دیگر به جای آن «حرام» آمده است . این مطلب در «بیت» مشروحاً گفته شده است.

معنی کلمه عتق در ویکی واژه

آزاد شدن بنده و غلام.

جملاتی از کاربرد کلمه عتق

بدو ارسال کن زین بنده اخلاص که هستش معتقد هم عام و هم خاص
معتقد غیر دویی نیست عقل خاک سیه بر سر این اعتقاد
خسی اگر بگزینند ناکسان از جهل مطیع او نتوان شد باعتقاد عوام
بگویم اعتقاد خویش با تو اگرچه کی شود این بیش باتو
نیک اعتقاد و مشفق و ایزدپرست شو مردم نواز و خوشدل و نیکوضمیر باش
مهر ذات تست الهی، دوستان را اعتقاد یاد وصف تست یا رب غمگنان را غمگسار
اگر چه بر سرم آتش ببارد از گردون ز حال خود نشوم و اعتقاد دارم راست
مردمان را پیرامن خداوند اعتقاداتی گونه گون است. اما مرا تمامی اعتقادات ایشان است.
کار من بالا گرفت از اعتقاد نیک من کار من هر روز به شد تا برآمد روزگار