عبودیت. [ ع ُ دی ی َ ] ( ع اِمص ) عبودیة. بندگی کردن. ( غیاث اللغات ) ( المنجد ) : و دلهای خواص و عوام بر طاعت و عبودیت بیارامید. ( کلیله ص 377 ). از ثری تا به ثریا به عبودیت او همه در ذکر مناجات و قیام اند و قعود.سعدی. عبودیة.[ ع ُ دی ی َ ] ( ع اِمص ) پرستش و بندگی. ( منتهی الارب ). عبودة. ( اقرب الموارد ). رجوع به عبودت و عبودیت شود. || در اصطلاح عرفا وفاء به عهود و حفظ حدود و رضای بموجود و صبر بر مفقود است. ( تعریفات ).
معنی کلمه عبودیت در فرهنگ معین
(عُ یَّ ) [ ع . عبودیة ] (مص جع . ) ۱ - بندگی کردن ، پرستش کردن . ۲ - طاعت نمودن .
بندگی کردن، پرستش کردن، بندگی، پرستش ۱ - بندگی کردن . ۲ - طاعت نمودن . ببزرگان . ۲ - درخواستها مستدعیات : هر چه عرایض است که فقط به ملاحظه مخصوص است در حضور ضبط می شود سایر عرایض را عضد الملک به دفتر خانه عریضیجات خواهد برد ... عبودیه بندکی کردن
معنی کلمه عبودیت در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عبودیت، اظهار تذلل و ذلت در برابر ذات اقدس الهی و عبادت خداوند متعال هم نهایت تذلل می باشد برای پی بردن به تاثیر عبادت و نیایش در تهذیب نفوس و پرورش فضائل اخلاقی، قبل از هر چیز باید با مفهوم و حقیقت عبادت آشنا شد. گرچه بحث درباره حقیقت عبادت سخنی مبسوط و گسترده را می طلبد و بزرگان در تفسیر و اخلاق و فقه و حدیث درباره ی آن سخن بسیار گفته اند، امّا در یک اشاره کوتاه چنین می توان گفت: برای یافتن حقیقت عبادت باید به واژه «عبد» و مفهوم آن که ریشه ی اصلی عبادت است توجّه نمود. معنای لغوی «عبد» از نظر لغت به انسانی گفته می شود که سر تا پا تعلّق به مولا و صاحب خود دارد؛ اراده اش تابع اراده ی او، و خواستش تابع خواست اوست؛ در برابر او خود را مالک چیزی نمی داند و در اطاعت او سستی به خود راه نمی دهد. عبودیت در اصطلاح بنابراین عبودیّت اظهار آخرین درجه ی خضوع در برابر کسی است که همه چیز از ناحیه ی او است و به خوبی می توان نتیجه گرفت که تنها کسی می تواند «معبود» باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی جز خدا نیست!به تعبیر دیگر، و از بُعد دیگر «عبودیّت» نهایت اوج تکامل روح یک انسان و قرب او به خداست، و عبودیّت تسلیم مطلق در برابر ذات پاک اوست؛ عبادت تنها رکوع و سجود و قیام و قعود نیست، بلکه روح عبادت تسلیم بی قید و شرط در برابر کمال مطلق و ذات بی مثالی است که از هر عیب و نقص مبرّاست.بدیهی است چنین عملی بهترین انگیزه ی توجّه به کمال مطلق و پرهیز از هرگونه آلودگی و ناپاکی است؛ چرا که انسان سعی می کند خود را به معبود خویش نزدیک و نزدیک تر سازد تا پرتوی از جلال و جمال او در وجودش ظاهر شود که گاه از آن تعبیر به «مظهر صفات خدا شدن» می کنند. عبودیت در بیان امام صادق ...
معنی کلمه عبودیت در ویکی واژه
بندگی کردن، پرستش کردن. طاعت نمودن.
جملاتی از کاربرد کلمه عبودیت
شیخ الاسلام گفت: که وی گفت: هر که درین کار بزور درآید فضیمت شود، و هرکه بضعف درآید قوی شود، یعنی به نیاز و حرمت و ارادات درآید نه بدعوی و قوت. از وی پرسیدند: که عبودیت چیست؟ گفت آن اضطرار است ترا درو اختیار نیست. هم وی گفته: هر درویشی که آن ترانه ضرورت بود، ترا در آن فضیلت نبود. و هم وی گفت: که هیچ خیر نیست درو که ذل کسب و ذل سوال و ذل رد نچشیده بود.
هر آن کو یک دم اندر خود بماند یقین کز وی عبودیت نیاید
منور کن بنور شرع چشمم مقدر از عبودیت کن اسمم
شفا خواهم که تا باشم توانا بر عبودیت بلا خواهم که جان بازم شفائی لک سقامی لک
چو دید او مالک الملک است مولی عبودیت ز بهر اوست اولی
ای عبادالله در ملک عبودیت شاه غیر شخص تو نبرده است ز ماهی تا ماه
اولین عبارت اولین سوره قرآن الحمد لله است که خدا در این سوره ادب عبودیت را میآموزد، و تعلیم میدهد که بنده او لایق آن نبود که او را حمد گوید، و فعلاً که میگوید، به تعلیم و اجازه خود او است، او دستور داده که بندهاش بگوید.
عبودیت بود تفسیر احسان اگر یابد تحقیق بهر انسان
و گفت: هر که در عبودیت استعمال علم رضا نکند وعبودیت در فنا و بقاء او صحبت نکند او مدعی و کذابست.
آن که معبود وی محمّد بود، محمّد برفت و آن که خدای محمّد را میپرستید وی زنده است هرگز نمیرد. آن که دل در فانی بندد فانی فنا شود و رنج وی جمله هبا گردد و آن که جان به حضرت باقی فرستد، چون نفس فنا شود، وی قائم به بقا شود. پس آن که اندر محمّد به چشم آدمیت نگریست، چون وی از دنیا بشد، تعظیم عبودیت از دل این با وی بشد. و هر که اندر وی به چشم حقیقت نگریست، رفتن و بودنش هر دو مر او را یکسان نمود؛ ازیرا که اندر حال بقا، بقاش را به حق دید و اندر حال فنا، فناش از حق دید. از محوَّل اعراض کرد به محوِّل اقبال کرد. قیام محوَّل به محوِّل دید؛ به مقدار اکرام حق، وی را تعظیم کرد. سویدای دل اندر کس نبست و سواد عین بر خلق نگشاد؛ از آنچه گفتهاند: «مَنْ نَظَرَ إلَی الخَلْقِ هَلَکَ و مَنْ رجعَ إلی الحقِّ مَلَکَ.» که نظر به خلق نشان هُلک بود و رجوع به حق علامت ملک.
و گفت: توکل آن است که خویشتن را در دریای عبودیت افگنی، دل در خدای بسته داری. اگر دهد شکر گویی و اگر بازگیرد صبر کنی.