عبودت

معنی کلمه عبودت در فرهنگ معین

(عُ دَ ) [ ع . عبودة ] (اِمص . ) ۱ - بندگی ، غلامی . ۲ - طاعت . ۳ - پرستش .

معنی کلمه عبودت در فرهنگ عمید

= عبودیت

معنی کلمه عبودت در ویکی واژه

بندگی، غلامی.
طاعت.
پرستش.

جملاتی از کاربرد کلمه عبودت

از چهار و هفت دل بگسل‌ که معبودت یکی است مستعان بندگان و ملک او نامستعار
محمّدِ منصورالطوّسی گوید که نزدیک معروف کرخی بودم، مرا خواند، دیگر روز باز نزدیک او شدم، اثری بر روی او بود یکی گفت یا با محفوظ دی نزدیک تو بودم، این نشان نبود بر روی تو، اکنون این چیست معروف گفت چیزی که از آن بی نیازی مپرس. از آن پرس که ترا بکار آید گفتم به حقّ معبودت که بگوی، گفت دوش نماز می‌کردم اینجا، خواستم که به مکّه شوم و طواف کنم، به مکّه شدم و طواف بکردم، باز سر زمزم شدم تا آب خورم پای من بخزید و به روی در آمدم این نشان از آن است.
تو یکی باشی و معبودت هزار تو یکی باشی و مقصودت هزار
تحقق یافت بر وصف عبودت زاکرامی که بود او را به نیت
بود پس عبد ممحو و عبودت بذات و وصف در عین حقیقت
یوسف بن الحسین گوید کی اندر مجلس ذوالنّون حاضر بودم و سالم مغربی بیامد و گفت یا اباالفیض سبب توبه تو چه بود گفت عجائبی بود و طاقت نداری. گفت بحق معبودت بر تو که مرا بگوئی، ذاالنّون گفت خواستم که از مصر بیرون شوم به دهی از دیههای مصر شوم اندر دشت بخفتم چشم باز کردم خولی دیدم نابینا از آشیانه بیفتاد زمین بشکافت و دو سُکُره از آن زمین برآمد یکی زرین و یکی سیمین، اندر یکی کنجد میخورد و اندر یکی آب همیخورد من گفتم اینت عبرت پس برخاستم و بدرگاه شدم تا آنگاه که مرا پذیرفتند.
گر هُدیٰ خواهی گواهی ده که معبودت یکی است وان یکی بی‌یار و بی‌همتا و بیچون و چراست
و هم از وی شنیدم که گفت عبادت اصحاب مجاهدت را بود و عبودیّت ارباب مکابدت را وعبودت صفت اهل مشاهدات بود و هرکس که بنفس خود با حق سُبْحانه مضایقت نکند او صاحب عبادت بود و هرکس که به دل بخیلی نکند بازو، او صاحب عبودیّت بود و هرکس که روح ازو دریغ ندارد او صاحب عبودت بود.
ز بودت باز دیدم بودت اینجا حقیقت چون تویی معبودت اینجا
عبودت باز وصف خاص خاص است نفوس از قید آنها را اخلاص است