عبری

عبری

معنی کلمه عبری در لغت نامه دهخدا

عبری. [ ع ُ ری ی ] ( ع اِ ) کنار باساق که بر لب جوی روید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. ( اقرب الموارد ). سدر کنار جوی. ( مهذب الاسماء ). || نزد بعضی کنار بی ساق است. ( منتهی الارب ).
عبری. [ ع َ را ] ( ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، عباری. || عین عبری ؛ چشم پر اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه عبری در فرهنگ معین

(عِ ) [ ع . ] (ص نسب . ) نک عبرانی .

معنی کلمه عبری در فرهنگ عمید

۱. زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است.
۲. خطی که این زبان با آن نوشته می شود.
۳. (اسم، صفت ) [قدیمی] هریک از افراد قوم یهود، یهودی.

معنی کلمه عبری در فرهنگ فارسی

۱ - قوم بنی اسرائیل عبرانی . یا عبری یا عبرانی زبانی است از شعب زبان های سامی و آن زبانی است که عبرانیان یا اسرائیلیان در زمانی که ملتی مستقل داده بودند بدان مکالمه میکردند . کتب مقدس عهد عتیق ( تورات ) بدین زبان است و قدیمترین قسمت آن سروده دبوره ( داوران فصل وی ) است که تاریخ آنرا مقدم بر سال ۱٠٠٠ ق.م. میدانند . تقویم جزر ( قر. ۹ ق .م . ) کتیبه سیلوئه ( پایان قر. ۸ ق.م . ) و قریب ۲٠ کتیبه کم اهمیت تر بزبان عبری باقی است . بعری در تورات بنامهای زبان کنعان کنعانی و زبان یهودی نامیده شده . در زمان عیسی ۴ زبان عبرانی بزبانی که در فلسطین بدان سخن میگفتند و در آن عناصر آرامی غلبه داشت و آنرا غالبا سوری کلدانی مینامند اطلاق میشد . یا خط عبری خطی است منشعب از فنیقی . در آغاز زبان عبری با حروفی شبیه بزبان فنیقی نوشته میشد.سپس از روی الفبای آرامی حروف عبری مربع متداول گردید که کتاب مقدس را هنوز هم بدان خط نویسند . این خط را ازراست بچپ نویسند . الفبای آن داری ۲۲ حروف ( صامت ) است . حروف مصوت نوشته نمیشود.
عبرانی، یهودی، لغت یهود
( صفت ) ۱ - یهودی عبرانی . ۲ - زبان یهود عبرانی .
امراه عبری زن با اشک

معنی کلمه عبری در دانشنامه عمومی

عبری (عمان). شهرستان عبری ( به عربی: ولایة عبری ) یکی از شهرستان های منطقه استان ظاهره در کشور پادشاهی عمان است.
عبری یکی از قدیمیترین مناطق عمان است، ساکنان این شهرستان از دوران بسیار دور در این منطقه سکنا شده اند وآشیانه ساخته اند، در منطقه عبری چند دژ تاریخی وجود دارد که مشهورترین آن ها دژ عبری و دژ العرافی می باشد.
کتیبهٔ سر در ورودی دژ عبری نشان می دهد که این دژ قبل از چهار صدسال ساخته شده است، اما بعضی از ساکنان منطقه روایت می کنند که تاریخ بنای این دژ خیلی پیشینتر بوده است وتاریخی که بر روی سردر دژ حق شده است تاریخ بازسازی دژ می باشد. در این دژ چند واحد مسکونی وجود دارد و دژ دارای سه دروازه اصلی «بوابات» می باشد که به گویش محلی «صباحات» می نامند:
• صباح سنسلة.
• صباح لحصن.
• صباح الوسطی.
جمعیت آن در حدود ۸۲۶۰۶ هزار نفر می باشد.
دژ عبری در وسط شهر عبری واقع می باشد ویک کیلومتر تابازار قدیمی این شهر فاصله دارد. همچنین مسجد کوچکی نیز در وسط دژ وجود دارد که در آن نماز جمعه وجماعات می گذاردند، ودو آب انبار ( برکه ) نیز در دژ وجود دارد. هم اکنون این دژ تاریخی موزه ملی شده است. اما دژ العرافی نیز یکی از دژهای معروف این منطقه می باشد و در دوران پیشین مقر حاکم ولایت عبری بوده است.

معنی کلمه عبری در ویکی واژه

نک عبرانی.

جملاتی از کاربرد کلمه عبری

لغتها ترکی و تازِی درآموخت ز عبری و ز رومی دل برافروخت
کند بر دور لشکر دست بر دست دلیران را ز خون معبری مست
تا مرا از لجهٔ دریای حرمان دوست‌وار فی‌المثل بر تخته‌ای بردی کشان یا معبری
یک قطره شد ز قلزم جود تو موج زن بحر محیط کرده در آن قطره معبری
زلیخا گفت کای عبری عبارت که بردی از سخن وقتم به غارت
ای صنم گر معبری دانی آنچه گویم بگیر تقدیرش
نقشهای خط عبری اندران دید عیسی بس عجایب آن زمان
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا و چون جهودان را گوئید ایمان آرید به قرآن که به محمد فرو فرستادیم ایشان گویند ما ایمان بدان آریم که بما فرو فرستادند بزبان عبری یعنی توریة.
اما صدفی که دُر ندارد در جُستن دُرش معبری هست
هرکس به عید خویش کند شادی چه عبری و چه تازی و چه دهقان
آموس کولیک (عبری: עמוס קולק‎؛ زادهٔ ۱۵ سپتامبر ۱۹۴۷) کارگردان فیلم، نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر، کارگردان نمایش و تهیه‌کننده فیلم اهل اسرائیل است. وی دانش‌آموختۀ دانشگاه عبری اورشلیم است.